شاهو
حسینی
اسلامیسم اصطلاحی برگرفتە از علوم اجتماعی است که برای
خلاصەکردن تمام ایدئولوژیها، جنبشهای سیاسیو بنیادگرایانە اسلامی کە باعنوان
اسلام رادیکال شناختە میشوند بەکار میرود، کە نقطە اشتراک و تشابە همە آنها تلاش
برای برقراری نظم اجتماعی و دولتی است کە مشروعیتش از اسلام بەعنوان یگانە منبع
مشروع تامین میشود. همە آنها همچنین مخالف بنیادهای جامعەمدرن و مدرنیتە از جدایی
دین از دولت، سوبژکتیویسم، پلورالیزم، دولت مدرن، حقوقبشر، برابری جنسیتی، آزادی
مذهب و آزادی بیان هستند. اگرچە میتوان میان گرووههایی کە از امکانات و روشهای
صلحآمیز برای تحقق خواستەهای خود استفادە کردە و جنبشهای رادیکالی کە از تمام
ابزارهای خشونتآمیز از جملە ترور و تروریسم استفادە میکنند تمایز قائل شد. اما
همە در تتلاش برای تحقق این اهداف مسترک هستند.
ظهور اسلامیسم در خاورمیانە
در آغاز قرن بیستم ایدئولوژیاسلامی بەعنوان بخشبزرگی
از جنبشها دردهههای 1920 و 3٠ توسعه یافت. دو جنگ جهانی در قرن بیستم بسیاری از
مناطق خاور نزدیک و میانه را ویران کرد. امپراتوری عثمانی در سال 1923 منحل شد و
کمی بعد در ١٩٢٤مصطفی کمال آتاتورک اعلام کرد که سلطنت و خلافت منسوخ شده است. در
حالی کەدر اروپا فلسفە مدرن، روشنگری، فن آوری، علم و بسیاری چیزهای دیگر بەشدت
درحال گسترش و پیشرفت بود، ارتدوکس دیرینه در اسلام، به ویژه در دانشکدەهای
الازهر، اگرچە بەلحاظ نظری و معرفتی چیزی برای مقابله با مدرنیته نداشت، اما در
مقابل مدرنیتە و در تقابل با آن بە شدت در حال گسترش بود. بقایای امپراتوری عثمانی
توسط قدرت های پیروز جنگ جهانی اول(بریتانیای کبیر و فرانسه) در حالیکە بسیاری از
آنها همچنان تحت فرمان اروپا اداره می شدند، به دولت-ملت تقسیم شدند. این دوره
توسط مورخان اسلامی به عنوان دوران تحقیر بزرگ نه تنها اسلام به عنوان یک آموزه
دینی، بلکه برای کل تمدن عربی- اسلامی تلقیمیشود. پساز بەدست آوردن استقلال،
ساختارهای دولتی سکولار یا سلطنتی در بسیاری از ایالت های تحت فرمان بدون توجە بە
اعتقادات مذهبی سنتی شکلگرفتند. در این دوران گذار، یک مکتب فکری جدید با جهت
گیری سیاسی شکلگرفت که از اسلام به عنوان پایه یک جامعه ایده آل دفاع می کرد:
اخوان المسلمین که در سال 1928 توسط معلم سابق حسن البناء (1906-1949) در پادشاهی مصر
تأسیس شد. اخوان المسلمین از سلطنت برگزیده شده توسط بریتانیای کبیر که آن را
«منحط» می شمرد، و عدمتوجە بە ارزشهای اسلامی و انحطاط ارزشهای اسلامی در نتیجه
انحطاط فرهنگی در مصر انتقاد کرد. به دنبال احیای جزمیات دینی و در عین حال حل همەمشکلات
کشورهایاسلامی از طریق نظام اسلامی بود. اسلام گرایان نفوذ بریتانیا در کشور را کەعملا
تا سال 1952 ادامه داشت، به عنوان استعمار نو میدانستند که میبایستی با آن
مبارزه میشد. ابوالاعلا مودودی (1903-1979) که در هند و (از سال 1947) در پاکستان
با حزب کادر خود جماعت اسلامی که در سال 1941 تأسیس شد، نیز تأثیر قابل توجهی بر
اسلام گرایی داشت. در ایران شکل خاصی از بنیادگرایی اسلامی متاثر از آموزه امامت
شیعی پدیدار شد. پس از انقلاب اسلامی در سال 1979، تحت رهبری روحالله خمینی
(1989-1906)، حکومتی مبتنی بر نوعی بنیادگرایی شیعی روی کار آمد. پان شیعیسم رو به
رشد همراه با صدور انقلابی انقلاب اسلامی از ایران، جنبشهای اسلامگرای مختلف را
در بسیاری از کشورها از نظر مادیو معنوی تقویت کردند.[1]
گسترش رادیکالیسم در میان جنبشهای
اسلامی
ازدهه بەبعد1990، بسیاری از گروه های اسلام گرا رادیکال
شدند. اگر بنیادگرایی اسلامی در دهههای 70 و 80 عمدتا بر درگیری اسرائیل و فلسطین
متمرکز بود، اسلامگرایی رادیکال از دهه 90 به ایدئولوژی گروههای افراطی و گاه
تروریستی مانند القاعده ("پایه") نەتنها در عربستان سعودی، پاکستان و
افغانستان تبدیل شد، کە حتی پایش به بوسنیو شمال آفریقا کشیە شد. یعنی اگر
بنیادگرایی اسلامی تنها در ابتدا متمرکز به اسرائیل بود، اینبار تمام غرب، تمدن
غرب و ارزشهای غربی را نشانەگرفت.[2]
اگر اسلامی سازی مجدد بەصورت تدریجی
در بسیاری از جوامع اسلامی در حال وقوع بود، اختلافاتی در اروپا مانند بحث حجاب و
کاریکاتورهای محمد بروز نمود. اسلام گرایی بەطورکلی از ابزارهای مختلفی برای اثبات
خود استفاده می کند: در خانواده از طریق تحمیلزندگی مبتنی بر اصول اسلامی، در
بیرون ازخانوادە از طریق تحمیل اسلام از طریق ترویج اسلام (دعوه)، تلاش برای اجرای
قوانین اسلامی، شریعت، توزیع ادبیات اسلامی، از طریق حفظ و نگهداری نهادهای اجتماعی
یا ساخت مساجد صورت میگیرد. لئوندی وینتر، نویسنده هلندی، اسلام گرایی را «فاشیسم
قرن بیست و یکم» نامیدە و آن را با تروریسم برابر میداند: «پس از فاشیسم چپ شوروی،
پس از فاشیسم راست نازیها، اسلامگرایی فاشیسم قرن بیست و یکم است.»[3]
به ویژه از زمان حملات 11 سپتامبر
2001 و تلاشهای روزافزون رژیم ایران بەعنوان دیکتاتوری توتالیتر، نئولوژیسم های
بحث برانگیزی مانند اسلام فاشیسم در رابطه با پدیده اسلام گرایی به طور فزاینده ای
گسترش یافته است. این بحث به معنای سیاسی شدن فزاینده این اصطلاح در اروپا نیز
هست.
اسلامیسم و نئولوژیسم
اسلامیستها از طریق استفادە گستردە
از قدرت زایی و خلق معانی جدید از واژگان و یا خلق معنا و تصویر تحقیرآمیز از
معانی کلمات، ایدئولوژی و اهداف خود را تحمیل نمایند. در واقع در نئولوژیسم اسلامی
ایدئولوژی اسلامی بەعنوان فیلتر خلق واژگان و معانی نقش راهبردی ایفا میکند، عبارتی
نظیر "دولتطاغوتی" برای حکومتهای دمکراتیک غربی بەدلیل جدایی دین از
دولت، "جامعەجاهلی" بەدلیل جدایی دین از زندگی عمومی و اهمیت نقش عقل و
فردگرایی، نگاه و تعریف سکسیتی از آزادیهای فردی بەصورت تقلیل و تنزیل آن بە
آزادیهای سکسی، "انحطاط" با عنوان واژە معرف جامعەای کە مشروعیتش را از
دین کسب نکردە، دین نقشی در ترسیم مناسبات و مراودات فردی نداشتە، "برابری"
بەعنوان اصطلاحی جهت یکدستکردن و تکثرزدایی از جامعە، "حجاب" بەعنوان
عامل رهایی و پاسدار حریم ارزشها و بودگی زن، "ایمان" بەمثابە مفهومی
جهت تقید فرد بە ارزشها، هنجارها و فرهنگ صرف اسلامی و دوری از غیراسلامی بودن
برای خلق یک جامعە یک دست و مطیع، "اطاعت" بەعنوان مفهومی جهت خلق
انقیاد و بردگی و عامل مشروعیت بردگی و ابژەپروری در راستای جلوگیری از ظهور انسان
بە مثابە سوبژە و بودی مدرن. آنها بەاین وسیلە هژمونی، اقتدار و قدرت خویش را بر
جامعە تحمیل کردە و هرگونە تقابل، مخالف یا ضدیت با خود را بر پایە چنین نگرش و
مشروعیتی بە شدت سرکوب کردە و از میان برمیدارند.
[1] - Gilles Kepel: Das Schwarzbuch des Jihad.
Aufstieg und Niedergang des Islamismus. Piper, München/Zürich 2002, ISBN
3-492-04432-8.
[2] - hri.ca, Human Rights Internet, Material von
UN-Menschenrechtskommission: Disappearances and summary executions (Memento vom
21. Juli
2001 im Internet Archive)
[3] - Spiegel Online: Interview mit Leon de Winter:
„Manchmal haben wir nur die Wahl zwischen Desaster und Katastrophe“. 1. August
2005 (geführt von Henryk M. Broder)