(چرایی خشونت، ترور و
توتالیتاریسم در خاورمیانە)
شاهو حسینی
مارتین هایدگر معتقد است که: پرسش، فضیلت فلسفه است، زیرا پرسشگری ساحت
اندیشه را بارور و شکوفا میگرداند. در واقع پرسش مرحله آغازین و جرقه اندیشیدن،
فلسفیدن و تفرک است، به عبارتیدیگر اندیشە، فلسفە و تفکر با پرسش آغاز، نشو و نما
مییابند. در حوزە علوم خواه انسانی و خواه تجربی پرسش ستون فقرات یک تحقیق و
کانال دستیابی به یک جوابی منطقی برای چالشها و بحرانهای فراروی بشری است. در واقع
هر جا کە انسان به پروبلم، چالش و یا شکی میرسد دو راە فراروی او قرار گرفتە، یا
بەکندوکاو ذهنی و علمی پرداختە و تلاش کردە از طریق تعمق و اندیشە برای آنها جوابی
پیدا کند، یا تسلیم شرایط شدە و دست بە دامان طبیعت، فراطبیعت و یا قدرتی ماورایی
شدە تا در غیاب هرگونە تعمق، تفکر و تلاشی وجودی وهمی حلال مشکلات، پروبلمها و
چالشهای فراروی او باشد.
نقش فلسفه
بزرگترین نقش فلسفه شاید باطلکردن پرسشهای موجود و بەچالش کشیدن پرسشها
باشد، اگر مذهب برای هر چالش و پروبلمی جوابی دارد، دقیقا فلسفە با تشکیک در
پاسخهای موجود و بەچالش کشیدن آنها سعی در بەچالش کشیدن جزمیات، یقینیات و توهمات
یقینی برآمدە از مذهب دارد. بدین ترتیب فلسفه بزرگرتین نقش را در گسترانیدن اخلاق،
اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی دارد. از سوی دیگر فلسفه بستر و پایە آگاهی مستقل،
برآمدن انسان بە مثابە سوژە و درنتیجە استقلال و آزادی انسان است. فلسفه زمینە نظری
فرم دادن بە هویت مستقل فردی و اجتماعی و در نتیجە رهایی فرد و جامعە میباشد. جان
کلام دربارە نقش فلسفە میتواند رهاییو رستگاری باشد، رهایی فرد از آگاهیها، هویت
و سازەهای تحمیلی و بیرونی است. نگاهی بە ژئوپلتیکی کە در آنجا فلسفە برآمدە،
گسترشیافتە و تکامل پیداکردە بیانگر این واقعیت است، که در حوزەهای سیاسی،
اجتماعی، فرهنگی، شاهد دمکراسی، آزادیهای سیاسی، فرد اعتلا یافتە، تحمل، مدارا و
پیشرفت در همە حوزەها هستیم.
نقش مذهب
برخلاف فلسفە، نقش مذهب تثبیت و تحمیل جوابهایی است که بە پرسشهای فراروی
بشری دادە، جوابهایی کە عموما پوپولیستی، فاقد وجاهت علمی و منطقی است، بنابراین
اساسیترین نقش مذهب انقیاد، مطیع و منقاد کردن بشری است. مذهب از طریق ارائە و
تحمیل نقشي راە یکپارچگی برخلاف فلسفە کە بر پلورالیسم تاکید داشتە، بر استحالە
هویتها و انسان در هویت یکپارچە ارائە شدە در صدد فرمدادن بە جامعەای یکدست از
انسانهای یکدست و شبیەهم شدە است. مذهب از طریق انکار عقل و ذهن انسانی با تحمیل
آگاهی و درکی بیرونی بر انسان، راە را بر هرگونە تلاش مستقل جهت پرورش آگاهی مستقل
بە مدد عقل و در نتیجە هویت مستقل میبندد. در نتیجە مدب بزرگترین بانی خشونت، خشم،
پاکسازی و هویتزدایی میباشد. نگاهی بە خاورمیانە بەعنوان متروپل و خاستگاه تمامی
ادیان آسمانی و منشاء ظهور پیامبران و درنتیجە تکثر پیروان ادیان گوناگون، در خلاء
باور بە تکثر و پلورالیزم، تبدیل بە مترپل خشونت، ترور و وحشت شدە است.