۱۴۰۲ آذر ۱۴, سه‌شنبه

ژئوپلیتیک فلسفە، ژئوپلیتیک مذهب

 

 



(چرایی خشونت، ترور و توتالیتاریسم در خاورمیانە)

شاهو حسینی

مارتین هایدگر معتقد است که: پرسش، فضیلت فلسفه است، زیرا پرسشگری ساحت اندیشه را بارور و شکوفا می‌گرداند. در واقع پرسش مرحله آغازین و جرقه اندیشیدن، فلسفیدن و تفرک است، به عبارتی‌دیگر اندیشە، فلسفە و تفکر با پرسش آغاز، نشو و نما می‌یابند. در حوزە علوم خواه انسانی و خواه تجربی پرسش ستون فقرات یک تحقیق و کانال دستیابی به یک جوابی منطقی برای چالشها و بحرانهای فراروی بشری است. در واقع هر جا کە انسان به پروبلم، چالش و یا شکی می‌رسد دو راە فراروی او قرار گرفتە، یا بەکندوکاو ذهنی و علمی پرداختە و تلاش کردە از طریق تعمق و اندیشە برای آنها جوابی پیدا کند، یا تسلیم شرایط شدە و دست بە دامان طبیعت، فراطبیعت و یا قدرتی ماورایی شدە تا در غیاب هرگونە تعمق، تفکر و تلاشی وجودی وهمی حلال مشکلات، پروبلمها و چالشهای فراروی او باشد.

 

نقش فلسفه

بزرگترین نقش فلسفه شاید باطل‌کردن پرسشهای موجود و بەچالش کشیدن پرسشها باشد، اگر مذهب برای هر چالش و پروبلمی جوابی دارد، دقیقا فلسفە با تشکیک در پاسخهای موجود و بەچالش کشیدن آنها سعی در بەچالش کشیدن جزمیات، یقینیات و توهمات یقینی برآمدە از مذهب دارد. بدین ترتیب فلسفه بزرگرتین نقش را در گسترانیدن اخلاق، اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی دارد. از سوی دیگر فلسفه بستر و پایە آگاهی مستقل، برآمدن انسان بە مثابە سوژە و درنتیجە استقلال و آزادی انسان است. فلسفه زمینە نظری فرم دادن بە هویت مستقل فردی و اجتماعی و در نتیجە رهایی فرد و جامعە می‌باشد. جان کلام دربارە نقش فلسفە می‌تواند رهایی‌و رستگاری باشد، رهایی فرد از آگاهیها، هویت و سازەهای تحمیلی و بیرونی است. نگاهی بە ژئوپلتیکی کە در آنجا فلسفە برآمدە، گسترش‌یافتە و تکامل پیداکردە بیانگر این واقعیت است، که در حوزەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، شاهد دمکراسی، آزادیهای سیاسی، فرد اعتلا یافتە، تحمل، مدارا و پیشرفت‌ در همە حوزەها هستیم.

 

نقش مذهب

برخلاف فلسفە، نقش مذهب تثبیت و تحمیل جوابهایی است که بە پرسشهای فراروی بشری دادە، جوابهایی کە عموما پوپولیستی، فاقد وجاهت علمی و منطقی است، بنابراین اساسی‌ترین نقش مذهب انقیاد، مطیع و منقاد کردن بشری است. مذهب از طریق ارائە و تحمیل نقشي راە یکپارچگی برخلاف فلسفە کە بر پلورالیسم تاکید داشتە، بر استحالە هویتها و انسان در هویت یکپارچە ارائە شدە در صدد فرم‌دادن بە جامعەای یکدست از انسانهای یکدست و شبیەهم شدە است. مذهب از طریق انکار عقل و ذهن انسانی با تحمیل آگاهی و درکی بیرونی بر انسان، راە را بر هرگونە تلاش مستقل جهت پرورش آگاهی مستقل بە مدد عقل و در نتیجە هویت مستقل می‌بندد. در نتیجە مد‌ب بزرگترین بانی خشونت، خشم، پاکسازی و هویت‌زدایی می‌باشد. نگاهی بە خاورمیانە بەعنوان متروپل و خاستگاه تمامی ادیان آسمانی و منشاء ظهور پیامبران و درنتیجە تکثر پیروان ادیان گوناگون، در خلاء باور بە تکثر و پلورالیزم، تبدیل بە مترپل خشونت، ترور و وحشت شدە است.