شاهو حسینی
اگر در جوامع آزاد، دمکراتیک و
مدرن بتوان گفت که بارزترین مشخصه سیاست حضور خرد و اندیشه بەمعنای واکنشی مبتنی
بر تفسیر انسان آگاه و فهیم در تقابل با پدیدارهای سیاسی است، میتوان گفت در
نقطەمقابل آن بیخردی بزرگترین مشخصه سیاست در جوامع غیردمکراتیک است، به معنای
واکنشی مبتنی بر انقیاد و اطاعت برآمدە از فهم و آگاهی تحمیلی. اگرچه برآمدن
دیدگاههای روانشناسان بەخصوص دیدگاههای فروید منجر به عقبراندن مطلق فرضکردن نقش
خرد در سیاست گردید، اما نمیتوان انکار کرد حتی ناخودآگاه انسان مدرن نیز شکلگرفته
محیط مدرن، برآیندتجربههای مدرن و در نتیجه در جغرافیای جهان مدرن سیر میکند و
در نقطهمقابل آن ناخودآگاه انسان غیرمدرن، برآیند تجربههای سنتی و غیرمدرن است.
تفاوت پدیدارهای سیاسی و از آن جمله امر سیاسی در این دو جامعه آنچنان رادیکال است
که در یکی دمکراسی، آزادی، دولت مدرن دمکراتیک و در دیگری دیکتاتوری، تمامیخواهی
و اقتدارگرایی ظهور میکند. بنابراین درک و فهم امر سیاسی در جامعه از اهمیت
بالایی برخوردار است. اهمیت فهم و درک امر سیاسی در یک جامعه در واقع از اینرو
است، که دریچه فهم تحولات سیاسی آن جامعه، شناخت آبجکت سیاسی آن جامعه، روند و سمت
و سوی تحولات سیاسی آن جامعه را مشخص میکند. بەطور خلاصە میشود گفت کە همانگونە
کە اشمیت معتقد است کە امرسیاسی پیشفرض دولت است، فهم امرسیاسی نیز پیشفرض فهم
دولت، حکومت و تبار و خصوصیات آنها در جامعە است. در واقع امر سیاسی هم شیوه کنش
بازیگران و هم چارچوب جامعه سیاسی و نوع دولت را مشخص میکند. نگاه بە
امرسیاسی اگر در اندیشە اشمیت و اشمیتگرایان نگاهی دشمن انگارانە است که برآیندش
دوگانە دوست- دشمن است، و فضای سازنده امر سیاسی فضای قدرت، منازعه و تخاصم است، در
اندیشە آرنت نگاه به امر سیاسی نگاهی عاری از دشمن است، و امر سیاسی را حاصل اجماع
در عرصه عمومی میداند، در واقع او تخاصم و ستیزندگی را در عرصه عمومی نفی میکند. برآیند
این دو اندیشه دو نوع دولت است یکی دیکتاتور، اقتدارگرا و تمامیتخواه و دیگری
دمکراتیک، آزاد و باز.
امرسیاسی و الگوی دولت در جمهوری
اسلامی
شاید مهمترین پدیده برای شناخت
تبار، خصلت و نوع حکومت در ایران امروز امر سیاسی باشد. زیرا امر سیاسی تجویزگر
نوعی از حکومت در جامعه میباشد. خصلت دینی و اسلامی بودن جامعه و حکومت در ایران
بەاین معناست که اپیستمه و فرهنگ دینی بهعنوان زیربنای نگرشهای حتی به ظاهر
سکولار و غیردینی، نقشی غیرقابل انکار در فرم دادن به نگرشها، ایدەئالها و افق
نظری جامعهی ایران داشته است. در واقع امر سیاسی و اجتماعی در ایران علیالخصوص
پس از برآمدن جمهوری اسلامی چیزی جدای از امر دینی نبودە، امر سیاسی در چنین جامعهای
تحت تاثیر فرهنگ دینی که همواره درصدد یگانگی و یکپارچگی امت واحده اسلامی بوده،
درصدد یکپارچگی سیاسی امت ایرانی بوده. این هدف نیز برای پیشگیری از ظهور سیاست به
مثابە عرصە تعارض و تقابل بود. در چنین جامعەای الگوی دولت تمامیتخواه، گستردە و
اقتدارگرا برای برساختن یگانە سیاسی، اجتماعی و دینی مدنظر قرار گرفت.
درک و فهم امر سیاسیو تبارحکومت
در ایران بدون شک مستلزم تدقیق در گزارەهای آنتولوژیکو اپیستمولوژیک متون گوناگون
دینی در ایران است. زیرا فهم شیوە نگاه، نوع فهم از انسان، بحث از چیستی انسان و
جامعە در این متون، شیوەهای فهم و شناخت، میتواند به مثابه نقشەراه درک و فهم
ماهیت و ذات سیاست در اندیشە متفکران اسلامی باشد. نکتە جالب توجە در بررسی اندیشه
متفکران چه فلسفی و چه دینی که هر دو هم متاثر از سنت فلسفه آلمانی و سنت
ایرانشهری هستند، این است که یک شباهت غیرقابل انکار در امر سیاسی هر دو مشاهده میشود،
و آن انکار تعارض، تضاد و کشمکش در جامعه و تلاش برای یگانگی اجتماعی، سیاسی و
دینی است.
تا قبل از صفویه حکومت و دین حداقل
به میزان جهشی که دین در این دورە بە نسبت سیاست نمود، آنچنان درهم آمیخته نبودند،
کشمکش استراتژیک میان ایران و عثمانی شاید بزرگرتین عامل در گسترش و اقتدار دستگاه
دینی در ایران شد. این روند در دورە قاجار بسیار گستردەتر گردید و امر دینی به
خواستگاە و آبشخور نظری امر سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. در این میان به هر میزان که
دستگاه سیاسی ناتوانتر و عاجزتر میشد، دستگاه دینی هژمونتر و تمامیتخواەتر،
تداوم هژمونی و تامیتخواهی نهاد دین در ایران برآیندش جمهوری اسلامی شد، حکومتی
که ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تحت قیمومیت دین درآورد و دین به مشروعیتبخش
این ساختارها تبدیل گردید.
در جمهوری اسلامی امر دینی در غیاب
سوبژکتیویسم برسازنده امر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، در واقع امر دینی پدیدە
تثبیت کننده و گستراننده ابژکتیویسم به معنای انسانی برساختەو مطیع است، که بوسیله
حکومتی که منشاء اقتدار و مشروعیت اقتدارش ماورایی فرض شده، اعمال میشود. امر
دینی ابزار سلطە، اقتدار و هژمونی روایان، حاملان و بانیان دین است در راستای
مشروعیتزادیی از دیگری، حذف بسترهای تعارض، کشمکش و رقابت در جامعە و درنتیجه
زمینەساز شکلگیری و تثبیت استبداد، هژمونی تمامیتخواهی اقلیت بر اکثریت میباشد.