۱۴۰۱ اسفند ۲۰, شنبه

از فتوای جهاد خمینی بنیادگرا تا فتوای جهاد شبه سکولار-ناسیونالیستهای بنیادگرا

 


شاهو حسینی

مقدمه:

کلمات پدیدەهای بی روح، ظاهری و فرمهایی سادە نیستند، کلمات پدیدەهای آفریدە و آفرینندە هستند، آنها از یک سو برآمدە و نتیجە جهانی ذهنی، نگرشها و نظام معرفت‌شناسی هستند و از سوی دیگر خالق چارچوبهای معنایی و جغرافیایی برای کنش و عمل هستند. انسانها با استفادە از کلمات هم زادە می‌شوند و هم میزایند. ما در زبان هم خود و هم دیگری را خلق می‌کنیم و بر اساس شیوە خلق خود و دیگری دست بە کنش و واکنش در برابر دیگری می‌زنیم.

انسان موجودی پسازبانی است، در واقع از طریق توانایی زبانی به معنای توانایی و قدرت اندیشه و تفکر است که انسان شکل‌گرفته و تداوم یافته است. نقش زبان در جوامع بسیار متفاوت، متغییر و ناهمگون است، در جوامع دمکراتیک از یک سو آفرییندە انسان پویا، آزاد و مداراگر است و از سوی دیگر منتج از این انسان کنشهای آزادیخواهانە، رابطە اینترسوبژکتیڤ و مشروعیت تفاوت و گوناگونی شکل می‌گیرد. این در حالی است کە در جوامع استبداد زدە، سنتی و اقتدارگرا از یک سو آفرییندە انسان منولوگ، قدرت‌طلب، هژمون‌خواە و کم تحمل است و از سوی دیگر منتج از این انسان کنشهای سلطەطلبانە، رابطەسرکوبگرانە و تکثرزدایی و انکار دیگری شکل می‌گیرد.

بدون تردید بزرگترین تفاوت انسان با دیگر موجودات، تفاوت در شیوه و ماهیت رفتاری او است. به طوریکه رفتار انسانها همواره با تفکر و اندیشه همراه می‌باشد به طوریکه می‌توان گفت که عمل انسانی رفتاری معنی‌دار و آگاهانه است؛ اهمیت زبان و شاید مهمترین خصیصه و کارویژە زبان تلاش انسان برای ایجاد و برقراری ارتباط با سایر افراد جامعە است؛ این تمایل موجبات تداوم حیات و هژمونی اجتماعی انسان را فراهم می‌کند. به عبارتی دیگر کنش انسانی شامل یک مجموعه رفتارهای است که انسان‌ها برای رسیدن به اهداف معین انجام می‌دهند.

 

 

 

زبان ایدئولوژی بنیادگرایی دینی در ایران:

بنیادگرایی دینی به مثابه ایدئولوژی یعنی خوانشی رادیکال از دین در راستای تثبیت هژمونی، تاثیرگذاری و نفوذ دین در سیاست با مشروطه در ایران آغاز شد، در واقع مشروطه نوعی از دگرگونی در ساختارهای ذهنی و ظاهری سیاست در ایران پدید آورد. این دگوگونی در حوزه سیاست موجد شکل‌گیری جریانی بنیادگرا با نام مشروعەخواه  شد. اگر مشروطە در عالم سیاست مشروط کردن اقتدار و گسترە سیاست به رضایت مردم و بە عبارتی دیگر قرارگرفتن جامعەمدنی بر صدر گردید، مشروعەخواهی دقیقا پدیدە عقیم‌سازی نفوذ جامعەمدنی در سیاست بود. در حوزە زبانی مشروعەخواهی با خلق دوگانەهای حق و باطل، کفر و اسلام، دوست و دشمن، خویش و بیگانە، حلال و حرام در سیاست، موجد خلق جهانی معنایی شد کە دریک طرف آن من حق، هژمون، مقتدر و یگانە و در دیگر طرف موجد دیگری باطل، خفیف، خوار و ضعیف گردید در حوزە کنش و رفتار این کلمات و این فرماسیون زبانی موجد شکل‌گیری رفتارهای حذفی، زدایندە، پرخاشگرانە، سلطەطلبانە در جهت یکدست کردن و پالایش نهاد سیاست و جامعە از پلورالیزم و تفاوتها شد.

مهمترین نمود زبانی بنیادگرایی در سیاست پس از مشروطه "جمهوری اسلامی" است که محصول رادیکال‌تر شدن، فربگی و متخاصم‌تر شدن بنیادگرایی دینی پس از اعدام شیخ فضل‌الله بود. لفظ جمهور آن برخلاف جمهور در متروپل زایندە آن کە بە معنای اهمیت جامعەمدنی، انسانهای سوژە و نماد گستردگی مردم‌سالاری است، در ایران نماد و معنی امت یکدست شدە، مسخ شدە و ذوب شدە در اسلام بنیادگرا است، و لفظ اسلامی نیز به معنای آن خوانش و تفسیر هژمون از اسلام است کە موجبات تحکیم، تداوم و سلطه بلامنازع منادیان و مفسران آن را فراهم می‌کند. این اصطلاحات و این زبان در حوزە عمل مشروعیت‌بخش جنایتهای بی‌شماری در این دورە گردید کە از مهمترین آنها فتوای جهاد علیە کردستان بود، فتوایی کە محصول زبان بنیادگرای دینی و دوگانەهای زاییدە شدە از این زبان بنیادگرا بود.

اصطلاح رهبر و کلمە رهبر در این نظام زبانی که با کلمات و اصطلاحات دیگری همچون ولی فقیە، ولایت مطلقە، مرجعیت، آیت‌الله، نایب امام غایب و...... فربه می‌شود در واقع نقشی محوری در نظام زبانی بنیادگرایی دینی ایفا می‌کند، به طوریکە همە دالهای دیگر همچون حکومت دینی، قوای حکومتی، قانون، جامعە، فرد و روابط اجتماعی بە دور این دال مرکزی چیدە شدەاند، از آن شخصیت و مسروعیت می‌گیرند و فلسفە وجودیشان وابستە بە آن است، هر آنچکە در خدمت آن نباشد بە نام کفر، مرتد، بغی باید حذف و نابود شود. بنابراین زبان بنیادگرایی دینی و کلمات نقش مهمی در تثبیت هژمونی، پالایش و یکدست کردن دارد.

زبان شبه سکولار- ناسیونالهای بنیادگرا

سادەترین و البتە ظاهری‌ترین نگاه به سکولاریسم بە معنای جدایی دین از دولت است، اما سکولاریسم در واقع به معنای کاربرد زبان و اندیشە غیردینی در تشریح، توصیف و معنابخشی به پدیدەهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، به عبارتی دیگر ظهور زبان، اندیشه و کلمات رها شدە از دین. فرد رها شدە از زبان دینی با مشخصەهای زبانی دوگانەپرور، مرزگذار و یکدست کنندە، بە زبان سکولار با مشخصەهای مرززدا، خالق تکثر معنایی و وجودی می‌رسد، بجای رابطە متکی و استوار بر زبان دینی و پوزیتویستی، رابطە بیناذهنی(اینترسوبژکتیڤ) متکی بر مشروعیت تفاوت، تکثر و گوناگونی زبان ذهنی شکل می‌گیرد. در حوزە عمل، زبان سکولاریستی بجای تلاش برای حذف، پالایش و تضعیف دیگری، موجبات تقویت، تکثیر و گسترش دیگری را فراهم می‌کند. بنابراین بسیار مبتذل و کلیشەای است اگر فکر کنیم هر آنکە بە ظاهر و بە صرف انکار زبانی دین و اعتقاد بە جدایی دین از حکومت سکولار است. شبه سکولاریسم در ایران با ظهور رضاشاه در افق سیاسی ایران رونق گرفت، شبەسکولاریسم بە معنای باور ظاهری به جدایی دین از دولت، اما در باطن تحت تاثیر زبان و اندیشه دینی حکومت کردن. این تضاد و کژفهمی شبه سکولاری در قامت یک ایدئولوژی نه تنها در خدمت هژمونی فارس بود، که به مثابه لویاتان در صدد بود هرآنچکه را از دیگر ملتها که تلاش برای بروز وجودی سبژکتیڤ از خود بودند، ببلعد. در واقع این ایدئولوژی نه تنها هیچ‌گاه همچون سکولاریسم موجد مدرنیزاسیون، دمکراتیزاسیون و ظهور بستری برای فرد مستقل در حوزە اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نشد، بلکە تبدیل ابزاری برای سرکوب و استحالە "همه" در "خود" بود، و بە دلیل همین تضاد زبانی یعنی اعتقاد در ظاهر به سکولاریسم و در عمل و ذهن بە ساحتی غیرسکولاریستی ریشه بحرانی عمیق بود که در نهایت از درون آن جمهوری اسلامی شکل گرفت. یعنی آن دوگانەهایی را کە زبان شبەسکولار-ناسیونالهای دوران پهلوی برای توصیف خود و دیگری، مرزبندی میان خود و دیگری و پرورش خود و پالایش دیگری خلق کردە بودند و همە برآمدە و منتج از زبان دینی بنیادگرایان بود، موجبات تقویت بنیادگرایان دینی را فراهم نمود. آنها در حوزە زبانی با گسترش و تقویت دوگانەهای دوست و دشمن، میهن‌پرست و بیگانەپرست، وطن‌پرست و وطن‌فروش، وطن‌پرست و تجزیەطلب در صدد خلق محبوبیت برای خود و طرد و انکار دیگری بودند. غافل از اینکە دوگانەسازیهای زبانی ریشە در زبان بنیادگرایی دینی داشت و با این کار غیرمستقیم بنیادگرایی دینی را تقویت می‌کردند.

 

 

نتیجە:

شبەسکولار-ناسیونالیستهای بنیادگرا کە اتفاقا با دانشگاه و محافل دانشگاهی غربی هم کە متروپل زبان سکولاریستی است، چندان هم بیگانە نیستند و درس‌خواندە و پرورش یافتە هم شاید باشند، اما آنها تنها کلمات و اصطلاحات را صرفا در ظاهر و فرم ظاهری خواندەاند، تبدیل بە زبان جایگزین زبان بنیادگرایانە آنها نشدە، آنها زبان سکولار هنوز نیاموختەاند، بە همین دلیل است کە نظر و نگرش آنها هنوز می‌توان فتوای پالایش و زدایش دیگری را یافت، هنوز محور زبانی آنها دوگانەسازیها و دوگانە پروریهاست با هدف تثبیت سلطه، هژمونی و قدرت بلامنازع خویش، از این زبان بەشدت غیر سکولار و بە شدت بنیادگرا، حکومت مدرن، دمکراتیک و مردمسالار نمی‌زاید. از این زبان مشروطەپهلویها، جمهوری اسلامی و...... کە بارزترین مشخصە آنها سلطه‌گری، استبداد و دیکتاتوری است، بیرون می‌آید.

زبان کردستان اما دقیقا برخلاف زبان بنیادگرایان دینی و شبەسکولارها، زبانی سکولار است، زبانی کە موجد تکثر و ارتباط بیناذهنی میان انسانهاست، این زبان دقیقا نقطه افتراق با زبان مرکزگرایان ایران است، تهدید و چالشی کە قبل آز آنکە تهدید و چالشی علیه پدیدەهای ظاهری همچون ژئوپلتیک باشد، تهدید و چالسی جدی علیه جهان ذهنی، آرمانی، معنایی و مطلوب مرکزگرایان است و دقیقا بە همین دلیل است کە هر دو طیف علیه کردستان فتوای جهاد صادر می‌کنند. آنچکە کردها در صدد تجزیەاش هستند، تجزیە زبان و فرد ایرانی است، زبان بەشدت سرکوبگر کە موجد انسان سرکوبگر شدە، کردها با خلق معانی و ذهن سکولار و مدرن در صدد شکل‌دادن بە فردی سکولار، مدرن و دمکرات هستند کە در عمل نە سرکوبگر کە تکثیرگر است. کردها با خلق زبانی کلامت مدرن و سکولار در صدد تجزیە زبان از کلمات و اصطلاحات شبەسکولار و دینی بنیادگرا است، تا بدین وسیلە جامعەای آزاد، پلورال و مدرن شکل‌بگیرد.


منبع مقالە: https://govartishk.com/blog