۱۴۰۱ آذر ۱۶, چهارشنبه

پدیدارشناسی دمکراتیزاسیون در ایران

 

شاهو حسینی

 

مقدمه:

با توجە بە اینکە موضوع محوری این نوشتار دمکراتیزاسیون ( Democratizatio) است و در این نوشتار تلاش می‌شود بە این پرسش پاسخ دادە شود کە چرا روندها و تلاشهای اجتماعی و سیاسی در ایران طی بیش دو سدە گذشتە منجر به شکل‌گیری نظامی دمکراتیک و جامعەای باز در ایران نشدە، ضروری است کە توضیحی هر چند کوتاه در مورد "دمکراتیزاسیون" ارائە بشود. اندیشمندان دموکراتیزاسیون را فرایندها و روندهای منجر به تغییر در نظام سیاسی غیردموکراتیک به سوی یک نظام سیاسی دموکراتیک می‌دانند. به عبارتی بهتر دمکراتیزاسیون به بررسی روندها و بسترهای اجتماعی، فرهنگی و فکری گذار از یک رژیم تمامیت‌خواه  به یک نظام‌های دموکراتیک و همچنین زمینه‌های تحکیم، دوام و پایداری دمکراسی می‌پردازد.

 

نظریات گوناگون در مورد دمکراتیزاسیون:

نظریات پیرامون دمکراتیزاسیون به طور کلی به سە دستە: ساختاگرایانە، کنشگرایانە و جهان‌گرایانە تقسیم می‌شوند.

1-     ساختارگرایان: نظریات ساختارگرایانە بهطورکلی بر لزوم پیدایش برخی از شرایط برای گذار به دموکراسی تأکید دارند. این عوامل عبارتند از:

 الف: توسعەاقتصادی به معنای گسترش ثروت در جامعە که موجبات توسعه‌ی آموزش، گسترش کیفیت و کمیت دانش، توسعە شهرنشینی، تقویت رسانه‌های جمعی و تنظیم و تلطیف منازعات سیاسی می‌شود و این شرایط نیز به نوبە خود زمینەساز ظهور دموکراسی خواهند شد. در واقع توسعە اقتصادی موجد شکل‌گیری طبقە متوسط مستقل از دولت است. دو عامل رفاەاقتصادی و استقلال از دولت، زمینە ظهور جامعە مدنی است کە بە دنبال آن نهادهای قدرتمندی همچون انجمن‌ها، گروههای ذی‌نفع و احزاب سیاسی در مقابل دولت شدە و با تضعیف قدرت دولت موجبات احترام دولت بە آزادیهای فردی و اجتماعی شکل‌گرفتە و از تمامیت‌خواهی و اقدارگرایی دولت پیش‌گیری می‌شود[1].     

ب: فرهنگ سیاسی: ساختارگرایان در مورد بسترهای فرهنگی گذار به دمکراسی بر فرهنگ سیاسی تأکید ویژەای دارند. به نظر برخی از آنها فرهنگ سیاسی دموکراتیک موجد شکل‌گیری زندگی سیاسی دموکراتیک می‌شود. آنها در تکوین فرهنگ سیاسی دموکراتیک همچنین بر اهمیت عواملی نظیر فرایند جامعه‌پذیری اولیه مانند خانواده و ثانویه مانند ارتباطات و آموزش‌های عمومی و سیاسی تأکید کردەاند. آلموند و وربا در کتاب "فرهنگ مدنی" استدلال کرده‌اند که دموکراسی با ثبات نیازمند شهروندانی است که دارای فرهنگ تابعیت و مشارکتی باشند. بر اساس نظریات آنان اگر فرهنگ سیاسی دموکراتیک در جامعه‌ای به‌وجود آید و افراد با ارزش‌های دموکراسی آشنا شوند، می‌توانند دموکراسی را برقرار سازند.[2].

پ: فورماسیونهای تاریخی خاص: به این معنا کە دمکراتیزاسیون تابع الگوی خاصی از روابط ساختاری میان دولت طبقات اجتماعی است. برینگتون مور در کتاب "ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی" به نقش طبقە متوسط و بورژوازی در تضعیف قدرت دولت در گذار به دمکراسی می‌پردازد. بەنظر مور، افول قدرت اقتصادی ـ اجتماعی اشراف زمین‌دار و تضعیف آن در برابر بورژوازی، محو شیوه‌ی تولید کشاورزی مبتنی بر سرکوب نیروی کار که نتیجه تجاری شدن کشاورزی و تبدیل طبقه‌ی دهقان به پرولتاریای روستایی یا کشاورزان، جزء پیش‌شرط‌های استقرار دموکراسی‌ است.[3].

 

2-    کنش‌گرایانه: به کنش کارگزاران اجتماعی اهمیت می‌دهند. در واقع این دسته از نظریات به‌جای تأکید بر ساختارها، بە نقش آگاهانه‌ی نیروها و کارگزاران اجتماعی و سیاسی، به ویژه نخبگان سیاسی یا همان طبقه‌ی حاکمه در پیش‌برد دموکراسی تأکید می‌کنند. مقاله‌ی دانکوارت ای. روستو با عنوان «گذار به دموکراسی، به سوی یک الگوی دینامیک» که در سال 1970م منتشر شد، اولین اثر مهم در این زمینه است که راهی را برای نگرش‌های کنش‌گرایانه به فرایند گذار به دموکراسی گشود. به نظر او فرایند دموکراتیزاسیون در همه‌ی جهان فرایند یکسان نیست بلکه هر کشور با توجه شرائط خاص خود راهی را متفاوت از دیگر کشورها به سوی دموکراسی طی خواهد نمود و دموکراسی معلول علتی عام و مشترک نیست[4].

 

3-    جهان‌گرایان: که در تحلیل گذار به دموکراسی، به نقش فشارهای بین‌المللی و تأثیرات ناشی از جهانی شدن اهمیت می‌دهند. پیروان مکتب نظام جهانی نیز که به پیروی از والرشتاین سعی دارند مسائل سیاسی را در چارچوب نظام جهانی بفهمند بر یک گذار دموکراتیک همچون موجی جهانی تأکید دارند که موجب افزایش عقلانیت در ابعاد مختلف نظام جهانی و به دنبال آن توسعه‌ی دموکراسی می‌شود. گذار به دموکراسی از نظر آنان ریشه در ماهیت و مکانیسم تعاملات جهانی دارد[5]. نظریه‌ی امواج دموکراسی نیز دربرگیرنده تأثیرات نظام‌های سیاسی از پیدایی دموکراسی در دیگر مناطق می‌باشد. در این نگرش بر اهمیت نقش عوامل منطقه‌ای و جهانی در استقرار و گسترش دموکراسی تأکید میگردد. به نظر اندیشمندان این نحله ظهور دموکراسی در یک کشور می‌تواند قوه محرکه‌ای برای دیگر کشورهای آن منطقە و دیگرمناطق باشد[6].

 

سیر مدرنیزاسیون در ایران:

با توجە بە اینکە پیش‌نیاز دمکراتیزاسیون در هر جامعەای مدرنیزاسیون است و دمکراتیزاسیون یکی از نتایج و تبعات مدرنیزاسیون می‌باشد، تلاش می‌شود تا بە اختصار سیر مدرنیزاسیون در ایران بررسی گردد. تلاشها برای مدرنیزاسیون در ایران از دوران جنگهای روسیە و ایران شروع شد. به عبارتی دیگر مدرنیزاسیون در ایران در این دورە بجای تلاش برای دمکراتیزەکردن، گسترش جامعە مدنی، آزادیهای سیاسی و پلورالیزم تلاشی بود در راستای تقویت قوای نظامی، بەروز کردن و گسترش ارتش و تهیە لوازم نظامی نو و مدرن. برای تحقق چنین آرزویی در دورە قاجار تعدادی دانشجو برای تحصیل به اروپا اعزام شدند کە از میان آنها تعدادی جذب لژهای اروپا گشتە و خواستار تغییراتی در ساختار سیاسی ایران شدند، آنها حول محور قانون اساسی، پارلمان و نظام مشروطه اتفاق نظر پیداکردە و تلاش کردند. ایران اگرچە هیچگاه نتوانست به یک ارتش منسجم، مدرن و پیشرفته در دورە قاجار دست یابد، اما در زمان مظفرالدین‌شاه نظام مشروطه استقرار یافت، این نظام در ادوار مختلف دچار چالشهای فراوان شد. ابتدا محمدعلی‌شاه با کمک روسها مجلس را بە توپ بست، سپس با ظهور رضاخان در افق سیاسی ایران و شکل‌گیری سلسلە پهلوی با نظام مشروطه وداع شد و پس از آن نیز همە تلاشها معطوف بە دستیابی بە قدرت سیاسی، شکل‌دادن بە نظام سیاسی مطابق ایدئولوژی مطلوب و ساقط کردن نظام سیاسی حاکم و موجود گردید، در واقع مدرنیزاسیون در ایران هموارە در محاق نگاه ابژکتیویستی، ابزارانگارانە و فرمالیستانە قرارداشتە و بدین ترتیب هیچگاه تلاشهای گوناگون برای مدرنیزاسیون در ایران منجر بە مدرن شدن ایران و در نتیجه دمکراتیزاسیون نگردید. بدون‌تردید یکی از مهمترین و ریشەای‌ترین موانع تحقق مدرنیزاسیون و بە تبع آن دمکراتیزاسیون در ایران نظام معرفت‌شناسی ایرانی می‌باشد.

 

نظام معرفت‌شناسی ایرانی:

معرفت‌شناسی با عنوان نظریەدانش شناخت، آگاهی و باور شناختە می‌شود و نحوە نظم‌گیری، نظام یافتن و ساختارگیری ذهنی انسان برای کسب شناخت و آگاهی با عنوان نظام معرفت شناسی معرفی می‌گردد. اهمیت نظام معرفت‌شناسی در این است که در واقع ریشەی فهم اندیشه رهبران سیاسی و اجتماعی یک جامعه میسر نمی‌گردد، مگر آنکە به نظام معرفت‌شناسی آنها پی بردە شود. در واقع در نظام معرفت‌شناسی به فرایند ظهور دانش ها و نحوه پیدایش تفکر فلسفی، شناخت خود، مرزبندی معرفتی میان خود و دیگری، نحوە شناخت ماهیت خود و دیگری پرداختە می‌شود. نظام معرفت شناسی مورد نظر در اینجا نظام معرفت‌شناسی ملی‌گرایی ایرانی است. ملی‌گرایی ایرانی به مثابە اندیشه و فرمی از معرفت و نظامی برای شناخت و درک خود در واقع توسط میرزا فتحعلی آخوندزاده به عنوان ابزاری معرفتی جهت تقابل، دفع و انکار اسلام‌گرایی و عرب‌گرایی مخفی شده در اسلام‌گرایی که بە قول او توسط علما در ایران ترویج می‌شد، ارائە گردید[7]. میرزا آقاخان کرمانی بعدا اندیشەهای آخوندزادە در باب ملی‌گرایی ایرانی را با استفادە از ایدەهای شرق‌شناسانە و نژادگرایانە متاثر از گسترش آن در اروپا تئوریزه کردە و گسترش داد. با سیری در نظام معرفت‌شناسی ایرانی در حوزە سیاسی و بەخصوص ناسیونالیسم مشخص می‌گردد کە درارای عناصری واضح و قدرتمندی از دیگر ستیزی و ضدیت با دیگری غیر فارس شامل: عربها، کردها، ترکها، آفریقایی‌تباران و.... می‌باشد. اساس نظام معرفت‌شناسی ایرانی بر پاس‌داشت و تطهیر خود از طریق خودزایی، برتری‌بخشی به خود، دیگری زادیی نژادی از خود، انکار دیگری، دیگری‌زدایی از طریق تاریخ‌سازی برای خود و تاریخ‌زدایی از دیگریها استوار گشته، و همه این تلاشها نە برای مدرنیزاسیون و در نتیجە دمکراتیزاسیون که برای قبضەقدرت، بیرون‌کردنی دیگریها از دایرە قدرت، هژمون کردن خود و خودزدایی از دیگریهای فارسی در ایران صورت گرفتە.

 

سخن‌آخر:

شاید طی یک قرن گذشتە هیچ‌چیز در حوزە سیاسی ایران بە اندازە دمکراتیزاسیون مورد سوءاستفادە، سوءتعبیر و استفادە ابزاری برای کسب قدرت، هژمونی سیاسی و تمامیت‌خواهی قرار نگرفتە، هیچ تلاشی در ایران برای دمکراتیزاسیون از درون مدرنیزاسیون یعنی تلاش برای شکل‌گیری فرد بەمثابە سوبژە و اعتقاد بە استقلال فرد بە مثابە فاعل‌شناسا عبور نکردە، فرد ابزاری برای کسب قدرت و در خدمت قدرت بودە، تمام تلاش جریانات اپوزیسیون و پوزسیون در ایران فرم‌دادن بە فردی مطیع، وابستە و فرمانبردار قدرت حکومت مرکزی مستقل از ساحە مدنی بودە. تدوام این روند در دورە کنونی نیز مهمترین چالش و مانع در روند دمکراتیزاسیون در ایران است. تلآس برای دمکراتیزاسیون در غیاب تغییر در نظام معرفت‌شناسی سنتی ایرانی غیرممکن است و بەغیر از بازتولید استبداد و اقتدارگرایی از طریق تغییر در فرماسیونهای ظاهری حکومتها هیچ نتیجە دیگری نخواهد داشت.

 

 

 منبع:روزنامە کوردستان شمارە: ٨٣٦

 



[1] - لیپست، سیمور مارتین(١٣٨١)؛ دایرة‌المعارف دموکراسی، ترجمه‌ی گروه مترجمان به سرپرستی کامران فانی و نورالله مرادی، تهران، ‌کتابخانه‌ی تخصصی وزارت خارجه، ‌ج ١،‌ ص ١٤-١٥.

[2]- کدیور، محمدعلی(١٣٨٦)؛ گذار به دموکراسی، تهران، گام نو، ص ٣٩.

[3] - بشیریه، حسین(١٣٨٤)؛ گذار به دموکراسی، تهران، نگاه معاصر، صص ٣٠-٤٤.

[4] - کدیور، محمدعلی؛ پیشین، ص ٦٥.

[5] - خبیری، کابک(١٣٨٢)؛ «جهانی شدن فرهنگ دموکراسی» در کتاب فرهنگ در عصر جهانی شدن، محمد توحید فام، تهران، روزنه، ص١٥٨.

[6] - کدیور، محمدعلی؛ پیشین، ص ٥٩.

[7] -Reza Zia-Ebrahimi(2016): The Emergence of Iranian Nationalism: Race and the Politics of Dislocation, P:49-50

۱۴۰۱ آذر ۱, سه‌شنبه

Persecuted for the pursuit of cultural identity

  

Shahoo Hosseini, a Germany-based analyst of Kurdish affairs, believes : Iran targets Kurdish media because of the role they play in political mobilization. During hardliner President Mahmoud Ahmadinejad’s rule from 2005 to 2013, several Kurdish publications were closed. It was much more serious in Eastern Kurdistan because Kurdish publications had a significant impact on culture and fostering a Kurdish perspective to issues that affected the Kurds’ nation,” Hosseini said, using the unofficial name for a predominantly Kurdish region in northwestern Iran

https://projects.voanews.com/press-freedom/kurdish-media/english/region/iran.html?fbclid=IwAR1hqd_PVpMg02Z3Qj-vqgCOpTkKkfZzHP6_1l2CBlp69coefeAtmMPoYh4 

۱۴۰۱ آبان ۵, پنجشنبه

مصاحبە با کوردکانال

قسەو باسێک لە گەڵ کورد کاناڵ:

١- شۆڕشی ژینا لەپاش چلی ژینا پێی ناوەتە ئاستێکی تر کە لە نیشانەکانی داماوتر بوونی دەسەڵات، بەربڵاوتر بوونی شۆڕش و بەورەتر بوونی شۆڕشگێڕانە.

٢- شانۆکەی شاه چراغی شیراز، شانۆیەکی دۆڕاو و فاشیڵ بوو کە هەر زوو خەڵک بەرپەرچی داوە، ڕژێم نەیتوانی بیکاتە میراتێک بۆ گڕاندنەوەی شەرعییەتی.

سپاس بۆ ئازیزانی کورد کاناڵ






۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

پدیدارشناسی انقلاب در ایران

 



شاهو حسینی

آغاز:


 پدیدارشناسی انقلاب انقلاب را نه به مثابه یک جنبش، اعتراض یا نوعی عمل در راستای ایجاد تغییر در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه که به مثابه نوعی آگاهی، گسست از نوعی تجربه، فهم و درک فردی که در گذر زمان دچار تغییر شده بررسی می‌کند. کوتاە سخن در پدیدارشناسی انقلاب انقلاب به مثابە یک پدیدە بررسی می‌شود نە یک جنبش از قبل برنامەریزی شدە، طراحی شدە یا ساختە شدە. بنابراین می‌شود گفت کە انقلاب میلی آگاهانەو نتیجە گسست از فهم گذشتە بە سوی آزادی است، یعنی نتیجە گسست از گذشتە و میل به آگاهی، فهم و تجربە نو بە سوی رهایی و آزادی است. این نوشتار از دریچە پدیدارشناسی بە بررسی زمینەهای شکل‌گیری انقلابی علیە جمهوری اسلامی می‌پردازد.

 

پدیدارشناسی انقلاب:

اگر در جامعه‌شناسی انقلاب به بررسی نقش نیروهای اجتماعی بر ساختار سیاسی یا اجتماعی در انقلابها پرداخته می‌شود، یا در کالبدشکافی انقلابها به بررسی زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ساختار قدرت و حکومت در جوامع در حال دگرگونی پرداخته می‌شود، در پدیدارشناسی انقلاب به تغییر قلمروها و مرزهای آگاهی،اداراک، فهم و تجربه انسانها از زیست اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پرداخته می‌شود. در واقع نکته محوری واساسی پدیدارشناسی انقلاب نشان دادن تمایل تودەها به قلمروزدایی ذهنی از تمامی حوزەهای زیست اجتماعی است.

هر جامعەای دربرگیرنده مجموعەای از ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نقش، کارکرد و کارویژەهای خاصی را در جهت نظم بخشی به جامعه در راستای تداوم، هژمونی و فراگیرندگی گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر عهده دارند. در واقع مجموعە ارگانهایی که به مثابە ارگانیسمهای حیاتی در خدمت گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر جامعه هستند. این ساختارها به طورکلی برآمده از نوعی تجربه زیستە تودەها، نوعی فهم و آگاهی انسانهای یک اجتماع در برهەای از زمان و در تقابل با همدیگر هستند. بە عبارتی دیگر این ساختارها در خلاء فهم، درک و تجربه انسانها شکل نمی‌گیرد. ارگانهایی کە در طول زمان و درگذر زمان نمی‌توانند خود را با تحولات ذهنی، فهمی و ادارکی انسانهای دربرگیرندەاش سازگار کند، کهنە، نامطلوب و پوسیدە شدە و کنار گذاستە می‌شوند. در این روند حکومتهای اقتدارگرا برای پیشگیری از این روند دو پروژە را همزمان پیگیری می‌کنند، اولا تلاش می‌کنند کە فهم، تجربە و آگاهی را بە صورت مکانیکی بە افراد تحمیل کنند، بە عبارتی دیگر برای آنها فهم سازی، تجربەآفرینی و آگاهی کذایی خلق ‌کنند، دوم اینکە از طریق نیروی حکومتی و اقتدار حکومتی تلاش می‌کنند کە پیشگیری کنند از شکل‌گیری و ظهور آگاهی، فهم و تجربە مستقل توسط فرد.

 

پدیدارشناسی انسان در جمهوری اسلامی:

انسان در جمهوری اسلامی انسانی دینی است و این نوع انسان خالق نوعی نظام سیاسی است کە از آن با عنوان نظام دینی یاد می‌شود. در واقع جمهوری اسلامی بە مثابە نوعی نظام دینی محصول فرمی از شناخت، فهم، ادراک و آگاهی انسان سنتی ایرانی است. شناخت و فهمی که بر اساس اطاعت، تسلیم و رضا در برابر آنچکە برای او مقدر، نوشتە و تعیین شدە قرار دارد. در واقع جمهوری اسلامی به مثابە نوعی از حکومت تمامیت‌خوا، اقتدارگرا و توتالیتر، محصول انقیاد انسانهایی است کە متعلق شناخت، فهم، درک و تجربه مذهب می‌باشند. یعنی دو اتفاق متناقض روی دادە، اول انسانهایی بە فهم و شناختی رسیدەاند کە مشروعیت، صلاحیت و قدرت شناخت، تجربە، فهم و ادراک حقیقت را ندارند(نکتە متناقض اینجاست کە این موجود کە فاقد صلاحیت شناخت و فهم است چگونە بە این شناخت رسیدە و مبنای مشروعیت این شناخت و فهم چیست؟)، دوم اینکە خود را مطیع و منقاد قدرتی کردەاند کە از نظر آنها حقیقت را برای آنها شناسایی، درک و فهم کردە. بە این ترتیب از منظر پدیدارشناختی انسان دینی انسانی ابژە است کە خود را بە انحصار فهم و تجربە دیگری از حقیقت درآوردە. این حکومت در تلاش است کە از طریق خلق آگاهی و شناخت، حقیقتی کذایی را بر انسانها تحمیل کند کە لزوما هیچ سنخیتی با جهان ذهنی، آگاهیها و ادراکات آنها ندارد، حکومت ابتدا تلاش می‌کند با جامعەپذیر کردن انسانها از طریق سیستم آموزشی و پرورشی خود بە خلق انسان مطیع و منقاد بپردازد و در مرحلە بعد از طریق ماشین سرکوب(نیروی نظامی، دادگاه به مثابە دستگاه تفتیش عقاید و انکیزاسیون و سپس زندان) تلاش می‌کند با هرگونە مخالفتی مقابلە کردە و آن را سرکوب نماید. در نظام سیاسی جمهوری اسلامی تنها یک تجربه، آگاهی، درک و فهم و به طبع آن یک حقیقت ظاهر است و آن تجربه، درک و حقیقتی است که به صورت رسمی از تجربه و درک حکومت از دین شکل گرفته است و انسانها به مثابه وجودهایی ناقص، نابالغ و صغیر باید تحت حمایت، راهبری و هدایت دستگاه رسمی ایدئولوژیک حکومت قرار بگیرند.

 

 

پدیدارشناسی انسان انقلابی:

در بطن هر انقلابی انسان انقلابی به عنوان سوژە حضور دارد، در واقع انسان انقلابی هدف مطالعە و بررسی پدیدارشناسی انقلاب است. برای فهم بهتر و شفاف‌تر انسان انقلابی ابتدا بە توضیح انسان غیرانقلابی می‌پردازیم. انسان غیرانقلابی انسانی برساختە، مکانیکی و دست‌آموز است کە در راستای فهم، تجربە و آگاهی از پیش‌تعیین شدە حرکت می‌کند. انسان غیرانقلابی وجودی در حاشیە است، وجودی دور از تحولات و در حاشیە تغییرات، وجودی اسیر، منزوی، مطیع و فرم‌ دادەشدە، وجودی کە متعلق شناخت، فهم، درک و تجربە دیگری است، بە عبارتی دیگر وجودی بدون ارادە کە در برابر شناخت، فهم و تجربە دیگری قرار گرفتە است.

 در نقطەمقابل انسان غیرانقلابی انسان انقلابی قرار می‌گیرد کە برخلاف آن موجودی خودساختە، سوبژە، فاعل‌شناسا و متکی بە خود است. انسانی کە سرچشمە و سرآغاز شناخت، فهم، تجربە و آگاهی است. بە عبارتی دیگر اگر انسان غیرانقلابی مورد شناسایی و ادراک قرار می‌گیرد، برایش فهم، تجربە و آگاهی ساختە و تعیین می‌شود، انسان انقلابی بە مدد عقل خویش شناخت، فهم، تجربە و ادارک را خلق می‌کند، انسان انقلابی برخلاف انسان ‌غیرانقلابی کە وجودی خلق شدە و فریز شدە است، وجودی در حال شدن و بەروز شدن است، وجودی کە در حال رهایی و آزادی مداوم است، آزادی برای انسان انقلابی امری دائمی و بدون توقف می‌باشد. انسان انقلابی موجودی عقلانی، مستقل، خودساختە، فهیم و آگاه بە موقعیت خویش در جامعە و جهان پیرامون خود بە مدد عقل خویش است.

سخن پایانی

اگرچه جمهوری اسلامی از طریق دستگاه عریض و طویل انکیزاسیون سعی در پالایش، تصفیه و تکثرزدایی از درک، فهم و تجربه متفاوت انسانها از پدیدەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشت، اما هیچ‌گاە موفق به تولید یک درک و پیشگیری از تولید درکهای متفاوت نگردید. دسترسی به تجربەهای گوناگون، ناهمگون و گاه متضاد مهم‌ترین مولفەای بود کە ذهن انسانها را در ژئوپولتیک ایران از فریز و پسیو شدن رهانید، انسانهایی که هیچ‌گاه بە انقیاد ذهنی حاکمیت درنیامدند و به بازتولید ادراک، فهم‌ها و آگاهیهای گوناگون پرداختند و بە این ترتیب انسان انقلابی در برابر انسان پسیو، غیرانقلابی و مطیع دینی ظهور کرد و اکنون در خیابانها بە دنبال تولید هویت، جهان ذهنی و معنایی مستقل از خویش است. این انقلاب ظهور تلاشها و کوششهای انسان برای تجربه، درک و فهم مستقل از خویش، جهان، دین و دیگری است بە دور از هرگونە تحمیل‌و فشار. این انقلاب انقلاب علیە تجربه، درک و فهم مونولوگ از پدیدەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. شورشی است علیە تحمیل‌گرایی تجربه و فهم.

منبع: روزنامە کردستان شمارە ٨٣٣

۱۴۰۱ مهر ۱۶, شنبه

شۆڕشیک لە ژنانەوە بۆ لاوان

 


شاهۆ حوسێنی

سەرەتا

شۆڕشیک کە لەلایەن ژنانەوە بەدژ کۆششەکان و جینایەتەکانی کۆماری ئیسلامی لە ڕەوتی بە ئایینی کردنی جەستەی ژنان لەپاش شەهیدبوونی ژینا بە دەست مرۆڤ کوژەکانی دەسەڵاتی کۆماری ئیسلامی دەستی پێ‌کردبوو، هەر ئەم جۆرەی چاوەڕوان دەکرا زۆر زوو تەشەنەی کردە ناو چین و توێژە جیاوازەکانی کۆمەڵگا و لە درێژەدا زانکۆکان و لەپاشان قوتابخانەکانی گرتەوە.

کۆمەڵناسی بزاڤی لاوان

بلومر لەسەر ئەو باوەڕەیە کە مەبەستی لاوان لە بەشداەری لە بزاڤە کۆمەڵایەتی و سیاسێکان، مەبەست گەلێکی گشتیە، ئەم جۆرە بزاڤانە بۆ هۆی ئەوەکە لاوان ڕادیکاڵ و ئارمان‌خوازن درێژ مەودا و بەردەوامن. دەرکەوتنی لاوان لە بزاڤەکان‌دا بە باوەڕی بلومر بەرهەمی ئاڵوگۆڕی بەردەوام، بەربڵاو و هێدی لە نەریتەکانی کۆمەڵگادایە. ئەو لەسەر ئەو باوەڕەیە کە لاوان تێگەیشتوانە و ئاگایانە بە مەبەستی ئاڵۆگۆڕی نەزمی کۆمەڵایەتی مەوجود دەردەکەون، ئەوان لەژێر کارتێکەری ئاڵوگۆڕی لە کلتوور و بەهاکان لە کۆمەڵگا و جیهان‌دا دەبنە خاوەن ڕوانگەیەکی نوێ لەمەر خۆیان، مافەکانیان و تێدەکۆشن بە ئاڕمان و ئامانجەکانیان بگەن، ئەمەش بێ‌گوەمان کاتێ دەردەکەوێت کە فۆرماسیونە نەریتێکان توانایی بەرهەم‌هێنانی خواستە مەشڕووعەکانی لاوانیان نیە و بەم شیوەیە بەر دەگەرن بە پەرەی لاوان. دەرکەوتنی لاوان لەناو بزاڤەکان‌دا بە تەنیا هەڵسووکەوتێکی ڕەمەکی و چاوەڕوان نەکراو نیە، بەڵکە دژکردەوەیەکی ڕاستەوخۆیە بە دژ هێز و ڕووداوە مێژوییەکان. لەڕاستی‌دا بزاڤی  لاوان لەم کۆمەڵگا و وڵاتانەدا ڕووی دەدات کە ئاڵوۆگری خێرا بە خۆیانەوە دەبینن، ئەو کۆمەڵگایانەی کە تووشی لاوازی فۆرماسیونی سیاسی، داڕمانی شەرعییەتی دەسەڵات و نەزمی سیاسی مەوجوودن.

لاوان لە دەسەڵاتی کۆماری ئیسلامی‌دا

دەرکەوتنی کۆماری ئیسلامی لە ئاسۆی سیاسی ئێران وەک لێکەوتەی ئایدۆلۆژێکی فۆندامێنتاڵ لێکەوتە گەلێکی گرینگی نە تەنیا بۆ کۆمەڵگا بە گشتی کە بە تایبەتی بۆ لاوان لێ‌کەوتەوە. یەکەم دیاردەی کلتووری ئەم دەسەڵاتە حەول بۆ بە ئایینی کردنی عەقڵ. جەستە و کلتووری کۆمەڵگا بوو، بۆ ئەم مەبەستەش سەرتا هەموو سەرچاوەکانی بارهێنان و راهێنانی قوتابیان لە قوتابخانەکان بە وانە ئایینێکان ئاخندران، لە درێژەشدا لە ڕێی لێژنەی باڵای شۆڕشی کلتووری بەمەبەستی ئایینیزی کردنی زانکۆکان، پەرەی کلتووری ئایینی و بەربەرەکانی لەگەڵ ڕۆژئاواخوازی و سێکۆلاریزم حەول درا لەڕێی ئایدۆلۆژی فەرمی حکوومی، لاوان و خوێندکاران لە خزمەت بەرژەوەندی ئایینی دەسەڵات کۆمەڵگر بکەن. هاوتەریب لەگەڵ ئەمە لەڕێی شۆڕشی کلتووری لە زانکۆکان لە ساڵی ١٣٥٩ تا ١٣٦٢ بەشێکی زۆر لە خوێندکاران و مامۆستایان لەسەر کار و خویندن لادران. بەم شێوەیە کۆماری ئیسلامی دژایەتی خۆی لەگەڵ زانست و لاوی تێگەیشتوو نیشان‌دا و حەولی‌دا لە رێی ئیسلامیزەکردنی خوێندن، زانکۆ و قوتابخانە تاکی ملکەچ، گوێ‌ڕایەڵ و دەستەمۆ پەروەردە بکات. بەڵام دژکردەوە جیاوازەکانی خوێندکاران لە درێژەی دەسەڵاتی کۆماری ئیسلامی سەلامندی کە کۆماری ئیسلامی هیچ‌کات نەی توانی لاوانی خوێندکار دەستەمۆ بکات. دیارە هەر لەسەرەتای هاتنە سەر کاری دەسەڵاتی کۆماری ئیسلامی، زانکۆکان و لاوانی خوێندکار گرینگ‌ترین پێگەی دژایەتی و ڕەخنەگرانەی دەسەڵاتی پاوانخواز و پاش کەوتووی ئایینی بوون. هەر بۆیەش زانکۆکان بە بەردەوامی کەوتوونەتە ژێر هێرشی هێزەکانی سەرکووت‌کەر و بە دەیان خویندکار، ئێعدام، بێ‌سەروشوێن و شەهید کراون.

تێکەڵ بوونی قوتابیان بە شۆڕش

شۆڕشی ئەم جارەی کۆمەڵگای ئێران و ڕۆژهەڵاتی کوردستان لە تەنیشت هەموو جیاوازێکان و دیاردە نوێیەکانی کە بە خۆیەوە بینیوێتی، دیاردەکەی تەواو جیاواز لە ڕاپەڕینەکانی پێش‌خۆی بەخۆیەوە بینیوە. ئەم دیاردە جیاوازە کە بەشێوەیەکی کوت و پڕ و بەربڵاو لێکەوتەی زۆر گرینگی لەگەڵ خۆی هێنا، تێکەڵ بوونی قوەتابیان کچی قوتابخانەکان لەگهەڵ شۆڕش بوو، ئەون بە لادانی حیجاب، داگرتنی وێنەی خومەینی و خامنەیی لە کلاسەکان و دڕاندنی وێنەی ئەوان لە سەرچاوە دەرسێکان دژکردەوەیان نیشان‌دا و بەم شێوەیە پەیوەست بوین فەرمی خۆیان بەم شۆڕشە ڕاگەیاند. قوتابیان بەم شێوەیە لاپەڕەی هەموو ملکەچی و جەستە بوون و جێندەری دووهەم بونیان دڕاند و وەک سوبژەیەکی سەربەخۆ بڕیاری سەربەخۆییان لە خۆ دەرخستن، خۆپێناسەکردن و خۆ بارهێنان‌دا، ئەوان بە لەچکە سووتاندن، هێرشێکی ڕادیکاڵیان بۆ بناغە و ئایدۆلۆژی دەسەڵاتی حاکم دەست‌پێ‌کرد. لەچکە تەنیا پەڕوویەک  یان بەشێک لە بەرگ و لیباسی ژن نیە بەڵکە کەرەسە و بەربەستێکە بۆ نەفی و نەهی ژن وەک جەستەیەک و بوونیکی کە حەول دەدرێت لەریی ساردنەوەی بە ئایینی بکرێت. ئەم شۆڕشە سەلماندی کە سیاسەتەکانی زێدە لە چڵ ساڵ دەسەڵاتی سەرکووت، پاوانخواز و سەرەڕۆی کۆماری ئیسلامی هیچ‌کات نەیتوانیوە شەرعییەتێک لەناو زەین و هزری کۆمەڵگادا بۆخۆی مسۆگەر بکات، نیشانی داوە کە سیاسەتەکانی ئایینی و ئۆبژە پەروەری کۆماری ئیسلامی لەماوەی زێدە لە چل ساڵ دەسەڵاتی بەربڵاوی خۆی‌دا هیچ کات نەیتوانیوە مرۆڤ و بوونی ملکەچ و گوێ‌ڕایەڵ بەرهەم بهێنێت و ئەگەر زۆری دەسەڵات، پارە و هێزی نیزامی نەبێت حەتتا بۆ یەک چرکەش ئەم دەسەڵاتە ناتوانێ حوکمی کۆمەڵگا بکات. ئەم دەسەڵاتە ئەمڕۆ زیاتر لە هەموو کاتێک‌ لەلایەن ژنانەوە بە ژنانی گەورە ساڵ، خویندکاری زانکۆ و قوتابخانەکان لەمەترسی ڕووخان دایە و هیچ‌کات پایەکانی نەزەری، هزری و مەعریفی دەسەڵاتەکەی ئەوەندە لەرزۆک و هڵۆڵ نەبوە.

 سەرچاوە: رۆژنامەی کوردستان ژمارە ٨٣٢

 

۱۴۰۱ شهریور ۱۷, پنجشنبه

پدیدارشناسی جهادگرایی اسلامی

 (زمینەهای ظهور جهادگرایی اسلامی)

شاهو حسینی

مقدمه:

پدیدارشناسی جنبشی فلسفی مدرن است که به تحلیل و بررسی ساختار تجربه و آگاهی انسان می‌پردازد. در واقع مهمترین پدیدەها در نگاه پدیدارشناسی سوژەها و موضوعات مرتبط به تجربە زیستە و آگاهی انسانها هستند، به عبارتی دیگر هرآنچکە انسان از کانال تجربه زیستە خویش بدان آگاهی پیدا می‌کند. در اینجا منظور از تحلیل پدیدارشناختی بررسی و شناخت پدیدارهایی است که بوسیله انسان به مثابه سوژە مورد تجربه قرار گرفتەاند. پدیدارشناسی بخشی از جنبش فلسفی مدرن است و مدرن بودن آن بەآن سبب است، که انسان به مثابە فاعل شناسا، مستقل و خودمختار در این روند محور اساسی فهم و آگاهی است. در تحلیل پدیدارشناختی تحلیل‌گر تلاش می‌کند از راە بررسی ساختار تجربە و آگاهی بدون قضاوت ارزشی و یا هرگونە تحلیل‌جانبدارانە پدیدارهای را تحلیل کند. بدون تردید منظور از تحلیل پدیدارشناسانە نمایان کردن معناها و تجربەهایی است آنگونە کە انسانها زیستەاند. در این نوشتار تلاش می‌شود تا از دریچە تحلیل پدیدارشانسانە بە تحلیل تجربە و آگاهی انسان جهادگرا پرداختە شود، و با بررسی زمینەهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی علل ظهور این فرم از تجربە و آگاهی بررسی شود

 

ژئوپلتیک جهادگرایی اسلامی

خاورمیانه بە مثابە مترپل جهان اسلام در طول چند سدە گذشته دچار بحرانهای داخلی و بین‌المللی بزرگی شدە، تقابل این جهان کە نمایندە و دربردارندە فرهنگ دینی و سنتی است کە تقابل با مدرنیتە کە جهان مسیحی مترپل و سرچشمە آن بودە صدمات جبران‌ناپذیری را بە خود دیدە سقوط امپراطوری عثمانی بدون تردید غیرقابل باورترین و عظیم‌ترین صدمەای بودە کە جهان اسلام بە خود دیدە. در خاورمیانە مصر بدون تردید نقش ویژەای در ظهور بنیادگرایی اسلامی در جهان پس از جنگ اول جهانی داشتە است، مصر هم متروپل بنیادگرایی اسلامی است و هم خاستگاه ناسیونالیسم عربی است، مصر محوری‌ترین کشور در میان جهان عرب در طول تخاصم و جنگ بر سر مسالە فلسطین بە حساب می‌آمد. مصر از ١٩٥٠ بەبعد و پس از کودتای افسران آزاد بە رهبری جمال عبدالناصر حامی، محرک و سمبل ناسیونالیسم عربی بود، اما مصر از سوی دیگر محور و خاستگاه بنیادگرایی نیز بود کە مهمترین و شاخص‌ترین نمایندە آن اخوان‌المسلمین است، کە در ادامە مصر تبدیل بە خاستگاه اندیشەهای جهادی نیز می‌گردد.

دو موضوع محوری کە بە مثابە پایەها و فونداسیون بنیادگرایی اسلامی از آنها می‌توان نام برد یکی الغای خلافت در ١٩٢٤ در ترکیە بود و دیگری مسالە فلسطین و ظهور کشور اسرائیل بود کە اندیشمندان اسلامی را بر آن داشت تا بە نظریەپردازی و پراکسیس سیاسی بپردازند جهت روبەرو شدن و حل این موضوعات. اگرچە زوال امپراطوری عثمانی زمینە را برای ظهور ناسیونالیسم عربی و کشورهای مختلف در خاورمیانە فراهم کرد، اما مدرنیزاسیون هیچ‌گاه چهرەای موفق و پیشرو در خاورمیانە نتوانست پیدا کند. در واقع اگر مدرنیته غربی استوار بر پایە سوبژکتیویسم و محوریت استقلال فرد بود، مدرنیزاسیون در خاورمیانە بە صورت فرمالیته و تقلید از مظاهر غرب در غیاب مبانی نظری و اپیستمە مدرن مبتنی بر فرهنگ دینی و اسلامی با محوریت نگاه ابژکتیو به فرد ظهور کرد.

 

زمینەهای اجتماعی شکل‌گیری جهادگرایی

وقتی بحث از ناسیونالیسم عربی می‌شود، می‌توان دربرگیرندە دو نوع و مبحث متمایز باشد: یکی ناسیونالیسم وطنی که تحت تاثیر ظهور دولت-ملت و بە طور کلی مدرنیزاسیون در غرب است و دیگری بە معنای عربیسم با تاکید بر مولفەهای زبانی، فرهنگی، اجتماعی و دینی عربی است. آنچکە بە عنوان جریان غالب و هژمون ناسیونالیسم عربی کە بعدها در راس امور سیاسی و اجتماعی قرار گرفت همان قرائت عربیسم از ناسیونالیسم بود، یعنی تاکید بر قومیت و مولفەهای قومی عربی. منشاء و خاستگاه ناسیونالیسم عربی بدون تردید مصر بود که با کودتای ٢٣ ژوئیه ١٩٥٢ افسران آزاد تبدیل به آمال و آرزوی جنبشهای عربی دیگر در سوریه و عراق و.. شد. ناصر دو سال پس از کودتا شش تن از رهبران اخوان المسلمین را اعدام کرد و هزاران تن دیگر از هوادارن و اعضای آن را بە زندان انداخت. به این ترتیب شکافی عمیق میان بنیادگرایی اسلامی و ناسیونالیسم عربی شکل گرفت کە بر بستر آن جهادگرایی اسلامی ظهور کرد. در ١٩٦٦ سید قطب در زندان اعدام شد، اما اثری از خود برجا نهاد که به ایدئولوژی بنیادگرایان اسلامی برای پیکار با حکومت افسران آزاد تبدیل شد. معالم فی الطریق(نشانەهای راە) همان منبع ایدئولوژیک بود، کە پاسخی در خور برای بنیادگرایان اسلامی جهت روبەرو شدن با وضعیت پیش‌آمدە را دربرداشت. سید قطب در این کتاب معتقد است کە جهان بر لبە پرتگاه قرار دارد و جهان غرب از ارزشهای لازم انسانی تهی شدە است، او بازگشت به اسلام و ارزشهای اسلامی را تنها گزینە نجات می‌داند. او در این اثر تمامی جوامع را بە عنوان جامعە جاهلی معنا کردە و می‌شناساند، کە باید اصلاح شود و باز جامعەای اسلامی جایگزین شود. نقش محوری اصطلاح جاهلیت برای معرفی جوامع دوران قطب در واقع چرخشی رادیکال و ایئولوژیک بە سوی تقابل با نظم موجود و حاکمیت موجود سیاسی بود. او با تاکید بر ارزشهای اسلامی (بە مثابە تجربە و آگاهی برآمدە از بطن جامعە عربی) و تاکید بر شکست خوردن اندیشەهای شرقی و غربی (بە مثابە تجربه و آگاهیهای غیر عربی)در واقع خواستار بازگشت بە خویشتن معنایی، فرهنگی و معرفتی عربی است کە نمود آن در اسلام یافت می‌شود. بە طور خلاصە می‌توان گفت کە جهادگرایی واکنشی رادیکال بە شکست پروژە دولت-ملت سازی شبە مدرن عربی در محیط سنتی و مذهبی خاورمیانە بود کە در برابر چالشهای پیش رویش و از جملە مهمترین چالش کە موضوع فلسطین نتوانست توقعات جامعە عربی را متقاعد کند.

 

زمینەهای نظری جهادگرایی اسلامی

سید قطب پس از بحث از مفاهیم در کتاب نشانەهای راە(ماعلم فی الطریق) و مشخص کردن دو نوع جامعە جاهلی و اسلامی، بە ارائە راە حل از میان برداشتن جامعە جاهلی می‌پردازد. او معتقد است کە زمان عمل فرارسیدە و با عمل به قرآن و بازگشت به قرآن از طریق یک انقلاب واقعی می‌توان بر خرابەهای جامعە جاهلی جامعە اسلامی را بنیان نهاد. او در اثر ایدئولوژیک خود تمامی جوامع موجود حتی مصر را با نام جامعە جاهلی معرفی کرد، همچنین ضرورت اقدام عملی و انقلاب را نشان داد و سپاس بازگشت به قرآن را به مثابە سرچشمە نظری آشکار کرد.

بدون شک اندیشە و تفکرات نە کلمات بی‌معنی کە الگوهای تصوری و تجربیات زیستە هر فرد و جامعەای هستند کە بە مثابە شبکەهای قدرتمندی از نمادها الگوهای ویژەای از تفسیر و تحلیل انسان، جهان و اجتماع ارائە می‌دهند. آنها نە تنها جهان اجتماعی و فرهنگی کە جهان سیاسی را نیز فرم می‌دهند، در واقع اندیشەها بە مثابە تجربیات زیستە و فرمی از آگاهی در برگیرندە معانی و تفسیراتی از جوامع بشری و جهان است کە موجد فرم خاصی از کنش و ساختار سیاسی می‌گردد. بە همین دلیل است کە اندیشە اسلامی، ساختار آگاهی و تجربیات نظری زیستە توسط فرم مسلمان و جامعە اسلامی دربرگیرندە نوعی از اعتقاد بە در جهان بودگی و موقعیت فرد مسلمان در جهان است کە با نوع غربی و مدرن آن کاملا متفاوت است. اگر در غرب در روند شکل‌گیری مدرنیته دین عقلانی می‌گردد بە مدد اعتماد بە عقل و استقلال انسان از خدایی فرا زمینی، در اندیشە اسلامی تلاش می‌گردد کە عقل اسلامی و وحیانی شدە و این موجد عدم استقلال، وابستگی فرد، حبس در جهان صغیری می‌گردد. جامعە اسلامی بە مثابە جامعەای در نقطە مقابل جامعە جاهلی در برگیرندە فرد مطیع، مومن، متشرع و دشمن مدرنیتە است.  در واقع جهادگرایی دغدغە رادیکالیزە شدە فرد و جامعە سنتی است کە مدرنیزاسیون و غرب فرهنگی و معرفتی را بە مثابە قدرت ویرانگر سلطه و هژمونی خود قلمداد کردە و بە تقابل خونین با آن برآمدە است. جهادگرایی از راە بازگشت بە آن خویشتن اسلامی در صدد حفظ دوبارە سلطە و هژمونی مردسالارانە خود است.

منبع: روزنامە کردستان، شمارە ٨٣٠

۱۴۰۱ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

بەستێنەکانی دەرکەوتنی بزاڤی جیهادی ئیسلامی فەلەستین و لێکەوتەکانی

 

شاهۆ حوسێنی

جیهادیسم وەک ئایدۆلۆژی و بزاڤ گەلیکی ڕادیکال بەرهەمی گۆڕانی معادلاتی ئایدۆلۆژیک لە ڕۆژهەڵاتی ناوینە، کاتێ ئایدۆلۆژی چەپ عاجز دەبێت لە چارەسەری کێشەی فەلەستین و ئیسرائیل بە پشتیوانی جیهانی رۆژئاوا دەتوانێ سەرکەوتن و هێژمۆنی خۆی مسۆگەربکات، گەڕانەوەیەک بۆ  دەقەکانی ئایینی سەرەتا لەلایەن سەیید قوتبەوە دەست پێ دەکاتەوە، ئەندێشەکانی قوتب دوایی دەبێتە سەرچاوەی پەڕتووکی  الجهاد الفریضه‌ الغائبه‌ موحەممەد عەبدوسەللام فەرەج ئەمیری ڕیکخراوەی ئەلجیهاد کە گەڵاڵە داڕێژی تێرۆری ئەنوەر سادات بوون، ئەم ئاڵوگۆڕیە دوایی و لەپاش دەرکەوتنی کۆماری ئیسلامی بە تەواوی موعادلاتی گوتاری و ئایدۆلۆژیکی ڕۆژهەڵاتی ناوین لە خزمەت دەرکەوتنی بزاڤە ڕادیکالە ئیسلامێکان دەگۆڕیت کە بەرهەمەکانی دەشی ئاماژە بە حیزبوڵڵا، حەماس، بزاڤی جەهادی ئیسلامی فەڵەستین، ئەلقاعیدە، تالیبان، داعش و...هتد بکرێت.

بزاڤی جیهادی ئیسلامی لەلایەن فەتحی شقاقی، عەبدولعەزیز عودە و بەشیر مووساوە دادەمەزرێت، ئەوان زۆرتر لەژێر کاریگەری نووسراوەکانی سەعید حەوا، موحەممەد عەبدوسەللام فەرج و خومەینی بوون، فەتحی شقاقی دوایی پەڕتووکیکی نووسی بە ناوی الخمینی، الحل السلامی و البدیل. ئەوان دوایی بە هۆی حیزبوڵڵای لوبنانەوە پێوەندێکسانیان لەگەڵ ئێران چر کردەوە.

لەم وتووویژەدا لەگەڵ کاناڵی ئاسمانی تیشک، تیشکم خستۆتە سەر ئەو ڕیکخراوەیە و دوایین تێکهەڵچوونەکانی لەگەڵ ئیسرائیل.

سپاس بۆ کاک Behzad Ghaderi و کاناڵی tishk tv





 


۱۴۰۱ مرداد ۱۳, پنجشنبه

ناسیونالیسم

میوانی بەرنامەی دیمانە؛ بەرێز شاهۆ حوسەینی توێژەر و رۆژنامەنووس لەوڵاتی ئاڵمان

مژار؛ باس و پێناسەی ناسیۆنالیزم بەگشتی، دەرکەوتە و لێکەوتەکانی ناسیۆنالیزمی ئێرانی وچۆنیەتی سەرهەڵدانی ناسیۆنالیزمی ئێرانی، خەسڵەتەکانی ئەم رەوتە کە لەرێگەی ئەوەوە هێژموونیی فارس دەسەپێنێ و پەرەی پێ دەدا. بەرێز شاهۆ حوسەینی پێوایە کورد پێویستی بە دابڕان و گوسەستێکی مێژویی هەیە لە ئایدیا و مینتالیتەی ئۆرتۆدۆکسی. ئەمرۆکە لەهەموو کاتێک زیاتر هەست بە زەروورەتی ئەو دابڕان و گوسەستە دەکرێت، دابڕان لە ناسیونالیزمی رووتین، دابڕان لە ئەوێکی‌ دیکە، فەرموون لە گەڵ دەقی وتووێژەکە



 

۱۴۰۱ مرداد ۵, چهارشنبه

دیمانەیەک لەتەک کاناڵی ئاسمانی ڕووداو

 

بۆچی کۆماری ئیسلامی تۆمەتی سیخووڕی خستۆتە پاڵ پێشمەرگەکانی کۆمەڵە کە تازە گیراون؟

1-  ئەوە سیاسەتی گشتی کۆماری ئیسلامیە بۆ سەرکووت و پاساوی جینایەتە دژە مرۆڤەکانی لە ماوەی زێدە لە چل ساڵ دەسەڵاتی پڕ لە مرۆڤ کوژی.

2- سەرپۆش دانان لەو شکەستە بەربڵاو و فاحشە نیزامی و ئەمنیانەی کە لە ماوای چەند ساڵی ڕابڕدوو کۆماری ئیسلامی لە ئیسرائیل و مووساد خواردوویەتی.

3- بردنە سەری تێچووی دژایەتی لەگەڵ کۆماری ئیسلامی، ئازادیخوازی و مافخوازی کورد.



۱۴۰۱ تیر ۲۷, دوشنبه

میراتی هزری دکتۆر قاسملوو

 

 لەم دیمانەیەدا تیشک دەخەمە سەر ئەم پرسیارانە:

ئاخۆ دکتۆر قاسملوو بیرمەند بوو؟

دکتۆر قاسملوو وەک چەپ سەر بەکام لایەنەی چەپ بوو؟

تایبەتمەندێکانی هزری قاسملوو چی بوون؟





۱۴۰۱ تیر ۲۶, یکشنبه

وتووێژێک لەتەک کاناڵی ئاسمانی تیشک

 

بەشداریم لە بەرنامەی دیداری تایبەتی کاناڵی ئاسمانی تیشک

میراتی هزری دکتۆر قاسملوو

لەم دیمانەیەدا تیشک دەخەمە سەر ئەم پرسیارانە:

ئاخۆ دکتۆر قاسملوو بیرمەند بوو؟

دکتۆر قاسملوو وەک چەپ سەر بەکام لایەنەی چەپ بوو؟

تایبەتمەندێکانی هزری قاسملوو چی بوون؟



۱۴۰۱ تیر ۱۵, چهارشنبه

فێنۆمێنۆلۆژی ئەندێشەی قاسملوو

 




شاهۆ حوسێنی

 پێشەکی:

ڕەنگە هەڵە نەبێت ئەگەر بگوترێ کە لاوازی نەزەری و هزری گرینگ‌ترین دیاردەی خەباتی کورد بوە هەر لە سەرەتای سەدەی بیستەم‌ڕا کە وەک دەست‌پێکی ناسیونالیزمی کوردی و خەباتی مۆدێڕنی کوردی پێناسە دەکرێت، خەباتێک بە دەرکەوتنی کۆڕ و کۆمەڵە کوردێکان دەست پێ دەکات، ئەم هەژاری و لاوازیە وەهای کردوە کە لە تەنیشت خەباتی نەتەوەیی، دوو ئایدۆلۆژی بەهێز وەک ئەزموون و ئاگایەکی دەرەکی بتوانن لەناو کۆمەڵگای کوردی‌دا هێژمۆنی پەیدا بکەن، یەکیان ڕوتی چەپی ئۆڕتۆدۆکسیە بە دوو تایبەت‌مەندی دژە نەتەوە و دژە دەوڵەت بوون کە لە سەر ژیرخانی سێ ڕەوتی لێنینیزم، مائۆئیزم و ئانارشیسم‌دا پەرەیان پەیدا کردوە، دووهەمیان ڕەوتی ئایین‌خوازایە کە لە ڕۆژهەڵات سەرەتا  خۆی لە دوو ڕەوتی موفتی‌زادە و ئیخوان‌دا دەدیتەوە بەڵام دوایی و لەپاش هێرشەکەی یازەی سێپتامبر و دەرکەوتنی فەرمی ئەلقاعیدە، ڕوتی جیهادیزم بە دوو باڵی ئەلقاعیدە و داعش لە کوردستان دەرکەوتن. ئەم ڕەوتانە هەڵگر و پەرە پێ‌دەری  ئایدۆلۆژی‌گەلێکن وەک ئاگایی و ئەزموونی دەرەکی کە بەرهەمی ژینگەی کۆمەڵایەتی و کلتووری کوردستان نین. بەڵام کێشەکە ڕێک لێرەڕا زەق‌تر دەبێتەوە کە ڕەوتی نەتەوەخوازی کوردی خاوەنی هیچ گوتارێک وەک فۆڕمێک ئاگایی زەینی و مەعریفی کە لەخۆگری پێناسەیەک لەمەر مرۆڤ، کۆمەڵگا و جیهان بێت لەلایەک و لەلایەکی‌تر فۆڕمێک پێوندی لەنێوان ئەم دیاردانە دەربخات نەبوو. بۆ وێنە دیکارت فۆڕمێک پێناسە لەژێر ناوی سوبژە لە مرۆڤ دەردەخات، ئایینەکان پێناسەیەکی ئۆبژێکتیڤیان لەمەر مرۆڤ هەیە، یان هێگل کاتێ سۆبژێکتیڤیسم دەخاتە چوارچێوەی نەتەوەیی لەمەر فۆڕمی پیوەندی نێوان سووژەکان بە کەڵک وەرگرتن لە چەمکی دیالێکتیک بە مانای بوونە جیاواز و دژبەرەکان، لەسەر ئەو باوەڕەیە کە سووژەکان لە ڕیی پێوەندی ئینتێرسۆبژێکتیڤ یەکتر دەناسنەوە. ئەم ڕەوتە درێژی هەیە تا دەگاتە کورتە باسی شەهید دکتۆر قاسملوو، لەڕاستی‌دا کورتە باس یەکەم ڕیسالەی سیاسیە کە لەودا قاسملوو ڕوانگەکانی کەسی خۆی لەسەر مەسەلەی کۆمەڵایەتی و نەتەوەیی دەخاتە ڕوو. قاسملوو لە کورتە باس‌دا دەگەڕێتەوە سەرچاوە واتە مارکس و لە لق و پۆپەکان لادەدات، ئەو بە لەبەرچاو گرتنی تایبەت‌مەندی ژینگەی کۆمەڵایەتی و کلتووری خۆی داڕێژەڕی فۆڕمێک لە ئەندێشە و ئایدەیە.

 

فێنۆمێنۆلۆژی:

فێنۆمێنۆلۆژی بزاڤێکی فەلسەفی مۆدێڕنە کە شرۆڤەی پێکهاتەی ئەزموون و ئاگایی دەکات. گرینگ‌ترین دیاردە لە ڕوانگەی فێنۆمێنۆلۆژیستەکان ئەو سووژە و بابەتانەن کە پەیوەندییان بە ئاگایی و ئەزموونی مرۆڤەوە هەیە، بە واتایەکی‌تر هەر شتێک کە مرۆڤ ئەزموونی دەکات. مەبەست لە توێژنەوەی فێنۆمێنۆلۆژیک شرۆڤە و ناسینی دەرکەوتەکانن ئەو جۆرەی کە لە لایەن مرۆڤەکانەوە ئەزموون دەکرێن. مۆدێڕن بوونی ئەم بزاڤە لەم ڕوەوەیە کە مرۆڤ وەک سووژە، ناسکاری سەربەخۆ، خۆبنیادنەر و خۆپێناسەکەری سەربەخۆ، تەوەرەی سەرەکی و بنەڕەتی فام و پێناسەی دیاردەکان و جیهانە. لە فێنۆمێنۆلۆژی‌دا شرۆڤەکار حەول دەدات بەبێ قەزاوەتی ئەرزشی و سەرنجی لایەنگرانە دەرکەوتەکان شرۆڤە بکات. لە ڕاستی‌دا لە چوارچێوەی شرۆڤەی فێنۆمێنۆلۆژیکدا شرۆڤەکار نیزام و جیهانێکی مانایی دەخوڵقێنێت، واتە حەول دەدات جیهانی ژیاوی مرۆڤ و ئەزموونی ژیانی مرۆڤ موتالا بکات و دەری بخات، بەم شێوەیە جیهانێکی مانایی دەخوڵقێنێت. بێ گومان مەبەستی شرۆڤەکار لە شرۆڤەی ئەزموونی ژیانی مرۆڤ لەم بزاڤەدا، دەرخستنی فام و دەرکی ماناکانی ئەزموونی ژیانی مرۆڤەکانە ئەو جۆرەی کە ژیاوەن. لەڕاستی‌دا لە شرۆڤەی فێنۆمێنۆلۆژیستانەدا گرینگی دەدرێت بە ئەزموون و ئاگاییەکانی مرۆڤ، ئەوانەی کە لە پێوەندی نێوان ژینگەی کۆمەڵایەتی و کلتووری خۆی‌دا بەرهەم هاتوە.

گرینگی توێژینەوە فێنۆمێنۆلۆژیستانە لەوەدایە کە بە پێچەوانەی دیاردەی باو و پۆزەیتۆڤیستانە لە کوردستان کە گرینگی دەدرێت بە ڕواڵتە و پێکهاتە رواڵەتێکان، گرینگی دەدات بە ناوەرۆکی هزری و مەعریفی، زەین، ئەزموون و ئاگایی مرۆڤ وەک ژێرخانی دەرکەوتنی دەرکەوتە ڕواڵەتێکان. لە توێژنەوە سیاسی و کۆمەڵایەتێکان‌دا ئەمڕۆکە بە بەربڵاوی کەڵک لە شێوازی فێنۆمێنۆلۆژیک وەردەگیرێت و باسی پیکهاتەی زەینی، ئەزموون و ئاگایی مرۆڤەکان دەکرێت وەک بەستێن، بزوێنەر، پاڵنەر و دەرخەری فۆڕمە ڕواڵەتێکان. یەکێک لەو دیاردانەی بەم شیوازە خوێندەوەی بۆ دەکرێت چەپە، لە دەلاقەی ئەم چەمکەڕا، چەپ نە بە مانای ئەو پێکهاتە و ڕیکخراوە ڕواڵەتی و ئایدۆلۆژیکیانەی کە هەڵگری ئایدۆلۆژیکی رادیکاڵن کە بە مانای فۆرمێک حزووری زەینی و پێکهاتەیەک لە ئاگایی شرۆڤە دەکرێت.

 

سۆبژێکتیڤیسم لە ئەندێشەی قاسملوودا

دەست پێکی خەبات و دەرکەوتنی سیاسی قاسملوو لە چوارچێوەی چەپی ئۆرتۆتۆدکسی‌دا بوو، فۆڕمێک لە چەپ کە خاوەنی ڕوانگەیەکی ئۆبژێکتیڤیستانە بە نیسبەت مرۆڤ بوو، ئەگەر مارکس باسی لە گرینگی ئاگایی چینی پڕۆڵتێر وەک دەست پێکی خەبات و بەربەرەکانی بە دژ سەرمایەداری دەکرد، ئەوا لێنین ئاگایی بە سەر تاک و کۆمەڵگادا سەپاند. لەڕاستی‌دا هێژمۆنی نەزەری و سازمانی حیزبی تودە وەک نوێنەری بەرەی چەپ وەهای کردبوو کە بەشێکی زۆری چالاکانی سیاسی کورد پێوەندی ڕێکخراوەیی لەگەڵ بگرن و وەک کەرەسەیەک حەولیان دەدا بەکاری بێنن بۆ کەم کردنەوەی گوشارەکانی ناسیونالیزمی ئیرانی و دەسەڵاتی ئیستبدادی و پاوانخوازی پەهلەوی. لەڕاستی‌دا ئەم چەپە ئایدۆلۆژیکەی کە حیزبی تودە سەرەتا و دوایی چریکەکانی فەدائیانی خەڵق نوێنەرایەتیان دەکرد، وەک فۆڕمێک ئەزموون و ئاگایی، بەرهەمی ژینگەیەکی کلتووری و کۆمەڵایەتی دەرەکی بوو کە لانی‌کەم‌ترین وێکچووی لەگەڵ ئێران بەگشتی و کوردستان بە تایبەتی هەبوو، واتە ئەو تاکانەی کە شوێن‌کەوتەی ئەم ئایدۆلۆژیە بوون وەک فۆرماسیونێک لە ئاگایی و ئەزموونی هزری و ڕواڵەتی تاک، لە کردەوەدا هیچ حەول و کۆششێکی نەزەریان نەبوو بەڵکە تەنیا شوێن کەوتە بوون، بۆیەش گرینگ‌ترین تایبەت‌مەندی ئەم بوونانە ئۆبژێکتیڤ بوونیان بوو.

بەهاری پڕاگ و هێرشی تانگەکانی سۆڤییەت بۆ چێکۆسڵاواکی بێ‌گومان چەخماخە و پاڵنەری ئاڵوگۆڕی لە ئەندێشەی قاسملوودا بوو. قاسملوو سێ دیاردەی گرینگ ئەزموون دەکات: یەکەم گرینگایەتی سەروەری نەتەوەیی ، دووهەم زەروورەتی سوبژە بوون(سەربەخۆ بوون)‌ و سێهەم فاشێل بوونی چەپی مەوجوود. قاسملوو دەرک بە زەروورەتی پەرەی کۆمەڵایەتی دەکات وەک ڕەهەندێک کە چەپ بەرپرسیارێتی و وەک ئەرک ڕای دەپەڕێنێت، بەڵام ئەم ئەرکە لە هەناوی سیاسەت‌ڕا دەگووزەرێت، بۆیەش قاسملوو باس لە حیزبێکی پێش‌ڕەوی نەتەوەیی دەکات کە خاوەنی دوو باڵی گرینگە یەکەم چەپ و دووهەم نەتەوەیی بوون. قاسملوو وەک مناڵی راستەقینەی سەردەم و کۆمەڵگای خۆی(کوردستان) لە چەپی ئۆڕتۆدۆکسی لادەدات و دەگەڕێتەوە بۆ سەڕچاوەی چەپ واتە مارکس، بەڵام لە هەمان کاتیشا نابێتە دواکەوتەی مارکس بەڵکە وەک سەرچاوە، لەسەر ئەساسی ئەندێشەکانی مارکس وەک گەوهەری چەپی سەردەم گوتارێک بەرهەم دەهێنێت کە دالی ناوەندێکەی عەداڵەتە و دالەکانی پەراوێزی ئەم گوتارە خودموختاری و دیمۆکراسین، ئەم وەرچەرخانەی قاسملوو لەڕاستی‌دا لادانێکە لە ئۆبژە بوونی وەک گوێ ڕایەڵ و ملکەچی ئایدۆلۆژیەک، قاسملوو سەربەخۆیی لە بڕیاردان دەکاتە گەوهەری گوتارەکەی، ئەم سەربەخۆییە لە تاک ڕا کە قاسملوو بێت دەست پێ‌دەکات بە لادان لە ئایدۆلۆژیەک و بەرهەم هێنانی ئایدەیەک بۆ کورد، واتە قاسملوو بەم ڕەوتە وەک مرۆڤێکی سوبژە، سەربەخۆ لە خۆپیناسەکردن، خۆدەرخستن و وەک بکەرێکی ناسکار دەردەکەوێت، بەم شێوەیە کورتە باس بەرهەم و دەست‌پێکی ڕەوتی نەزەری سوبژێکتیڤیسمە، ئەم سەربەخۆییە لە حیزب‌دا دەبێتە سەربەخۆ لە بڕیاڕدان و لە ئاستی نەتەوەیی‌دا دەبێتە خودموختاری، واتە دەشی بگوترێ کە کورتە باس لە هەناوی خۆی‌دا گوتارێکی نەتەوەییەشە بۆ کورد، کە لەسەر ئەساسی سوبژێکتیڤیسم بەرهەم هاتوە.

 

فێنۆمێنۆلۆژی چەپ لە ئەندێشەی قاسملوودا

وڵام بە پرسیار لە چیەتی چەپ لەگەڵ ئەوەدا کە ڕەنگە زۆر ساکار و سادە بێت، بەڵام دەشێ زۆریش دژوار بێت. کۆی گشتی وڵامەکان بەم پرسیارە دەکرێ دابەش بکرێت بە دوو دەستە وڵام، دەستەیەک لە وڵامەکان پۆزەیتۆڤیستانەن، واتە گرینگایەتی بە ڕواڵەت و فۆڕمی ڕواڵەتی دەرکەوتەکان دەدەن، دەستیەکی‌تر بە پێچەوانە گرینگی بە ناوەرۆک، زەین و هزری دەرکەوتەکان دەدن بۆ پێناسەکردن. چەپ بەگستی بە ڕوانگە گەلێک دەگوترێت کە خوازیاری عەداڵەتن لەڕێی ئاڵوگۆڕێکانی ڕادیکاڵ یان ئارام. لێنینیستەکان، مائۆئیستەکان و.....هتد خوازیاری ئاڵوگۆڕی ڕادیکاڵن و سۆسیال دیمۆکراتەکان و باوەڕمەندانی بە سۆسیالیسمی دێمۆکراتیک خوازیاری ئاڵوگۆڕی ئارام و هەنگاو بە هەنگاون. ویک‌چووی هەموو روانگەکانی چەپ عەداڵەتی کۆمەڵایەتیە، بەڵام تەنیا سۆسیال دیمۆکراتەکان و پەێرەوانی ئەندێشەی سۆسیالیزمی دێمۆکراتیک باوەڕیان بە عەداڵەتی سیاسی هەیە. لەڕاستی‌دا چەپی ئێرانی و ئەو چەپەی لە کوردستان دەرکەوتن بە هەموو باڵەکانێوە پەێرەوی لێنینیزم یان مائۆئیزم بوون، ئەوان بە پێچەوانەی ئەندێشەکانی مارکس کە لەخۆگڕی روانگەیەکی سۆبژێکتیڤیستانە بوو، واتە باوەڕی بە ئاگایی سەربەخۆیانەی چینی پڕۆڵتێر هەبوو، لەڕیی حیزبێکی پێک‌هاتوو لە سیاسێ پڕۆفێشناڵەکان فۆڕمێک ئاگایی بە سەر چینی پڕۆڵتێر و کۆمەڵگادا سەپاند، لە ڕوانگەی ئەوانەوە ئایدۆلۆژێکەیان جیهان‌شموول بوو، واتە پێویست بوو بەبێ کەم و کۆڕی و بەبێ لەبەرچاو گرتنی جێاوازێ کلتووری، کۆمەڵایەتی و ئابوریکانی کۆمەڵگەکان ڕەچاو بکرێت، کەواتە دەشێ بگوترێ کە ئەوان ڕادیکاڵ بوون و روانگەیەکی ئۆنژێکتیڤیان هەبوو.

قاسملوو لە کورتەباس‌دا وەک سووژەیەکی کوردی دەردەکەوێت، سەرەتای ئەم سووژە بوونە بە دابڕان لە بوونیکی ئۆبژەی چەپی ڕووسی دەست پێ‌دەکات، لە هەنگاوی دووهەم سەربەخۆیانە و وەک بکەرێکی ناسکار خوێندنەوە بۆ کۆمەڵگاکەی کە کوردستانە دەکات، لە هەنگاوی سێهەم‌دا سەربەخۆیانە ئەندێشە و گوتارێک بەرهەم دەهێنێت. لەڕاستی‌دا قاسملوو بە گەڕانەوە بۆ مارکس وەک سەرچاوە و بەتەوەرە گرتنی عەداڵەت وەک دالی ناوەندی گوتارە سیاسی، کۆمەڵایەتی و ئابوورێکەی وەک دژبەری پان‌ئێرانیزم دەردەکەوێت کە حەولی کوردسڕینەوە، بەرهەم‌هێنانی بوونێکی ئۆبژە و دەسکردی لە کورد دەدا، ئەم سبژە بوونە لە قاسملوویەکی خۆداڕێژەر و خۆپێناسە کەرەوە دەست پێ‌دەکات و بە داڕشتنی دیمۆکراسی و خودموختاری وەک دالی پەراوێزی گوتاری سیاسێکەی بەرهەم هێنی گوتاریکی ناسیونالیستیشە بۆ کورد لە سەر بنەما و ژێرخانی عەداڵەت، واتە ئەو عەداڵەتی ئابووری لە ئەندێشەی مارکس وەردەگرێت و پەرەی پێ‌دەدات بۆ عەداڵەتی کۆمەڵایەتی و سیاسی، لە ئاستی سیاسی‌دا سوبژێکتیڤیسم لە ئەندێشەی قاسملوودا لە خودموختاری‌دا دەردەکەوێت، بە مانای شەرعییەت و سەربەخۆیی لە خۆ پێناسە کردنی نەتەوەیی و چارەی خۆ نووسین. کە وابێ دەشی بگوترێ کە قاسملوو ئەندازیاری چەپی کوردیە، چەپێکی کە لەژێر کارتێکەری تایبەت‌مەندی کۆمەڵایەتی، کێشە و قەیرانەکانی کۆمەڵگای کوردی رێگاچارەیەکی کوردستانی دەخاتە ڕوو.

 

ئاکام:

ئەگەر چەپی ئۆرتۆدۆکسی و ڕادیکاڵ لە کوردستان بەرهەم‌هێنی بەرکارە، ئەوا قاسملوو بەرهەم‌هێنی بکەرە بە کورتەباس. قاسملوو لە کورتەباس‌دا بڕیاردەرە بە پێچەوانەی ئەو بوونانەی کە پەێرەوی چەپی ئۆرتۆدۆکسی و ڕادیکاڵن کە بڕیاریان بۆ دراوە و ئەوان تەنیا ڕەچاوی بڕیارەکە دەکەن. قاسملوو بە کورتە باس ئاسۆی حەرەکەت و چارەنووسی خۆی سەربەخۆیانە دیاری دەکات، ئەوە لە کاتێک‌دایە کە پەێڕەوانی چەپی ئۆرتۆدۆکسی و ڕادیکاڵ ئاسۆی حەڕەکەت و چارەنووسیان بۆ دیاری کراوە. قاسملوو بە مەفسەل‌بەندی کردنی گوتارەکەی لە دەوری دێمۆکراسی وەک دالی پەراوێزی لە ڕاستیەدا تەواوکەر سوبژەی تاک دادەهێنێت و لێرەدا تەواو لەژێر کارتێکەری هێگل‌دایە کە سوبژێکتیڤیسمی دێکارتی لە تاکەوە دەگوازێتەوە نەتەوە و ئەم پێوەندیەش کە سوبژەکان لێک گرێ‌دەداتەوە و بەرهەم‌هێنی نەتەوەیە وەک مێتا سوبژەیەک، پێوەندی ئینتێرسۆبژێکتیڤە کە هێگل بە ڕایەڵی دیالێکتیك بە مانای شەرعییەتی بوونە جیاواز و دژبەرەکان لێکیان گرێ دەداتەوە، لە گوتاری قاسملوودا دێمۆکراسی بە مانای پێوەندی ئینتێرسۆبژیکتیڤی سوبژە جیاوازەکان لەلایەک و لەلایەکی تر بە مانای پلۆرالیزمی بوونە جیاواز و دژبەرەکانە. چەپ بۆ قاسملوو بە مانای بوونێکی ڕواڵەتی و فۆرمالیتە نیە، بەڵکە بە مانای حزوورە، حزوورێکی سوبژێکتیڤ و مەعریفیانە.


سەرچاوە: ڕۆژنامەی کوردستان ژمارە ٨٢٦