#شاهوحسینی
نظم سیاسی و توازن قوای حاکم بر #خاورمیانه هموارە
تحت تاثیر توازن قوا در نظام جهانی بودە، اما با فروپاشی شوروی و نظم دوقطبی،
خاورمیانه عملا یک نظم سیاسی جدید را تجربه میکند، که آن را کلی گرایی بی ساختار
می نامند، این نظم سیاسی جدید به شدت معناگرا، قدسی، مرکزگرا و غیربرابر است. ماهیت
دینی، ایدئولوژیک و مطلقگرای بازیگران باعث شدە کە جنبەهای واگرایی و گریز از
تعامل بەشدت تقویت گردد، روندی کەمنجر بە تقویت نیرو و کنش گریز از نظم سازمان
یافتەگردد، کە محصول اعتقاد بە ضرورت و امکان همزیستی مسالمتآمیز است. پس میتوان
آن را نوعی بینظمی هم شناخت، اضلاع این
نظم(بینظمی) عبارتند از:
آمریکا:
با رگهایی از بنیادگرایی مذهبی و ناسیونالیستی کە خاورمیانە را بەچشم بزرگترین
بازار و مصرف کنندە تسلیحات خود میشناسد(علی الخصوص دورە ترامپ)
روسیە:
خاورمیانە برای روسیە پس از اروپا، قفقاز، آسیای میانە و اقیانوس آرام اولویت پنجم
را دارد، خارمیانە بەدلیل ذخایر انرژی و اهمیتش برای قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی
همچون ژاپن، آمریکا و اروپا برای روسیە مهم است، زیرا از این طریق میتواند موازنە
قوا را از طریق نفوذ در مناطق استراتژیک رقیب فراهم کند.
اسرائیل:
با رگهایی از بنیادگرایی یهودی
ایران:
سمبل و راهبر بنیادگرایی شیعی
عربستان:
سمبل بنیادگرایی سنی
تا
قبل از فروپاشی حکومتهای صدام درعراق و پهلوی در ایران، نوعی تقابل پان ناسیونالیستی
میان دو کشور وجود داشت. عراق دورە صدام
داعیە متروپلی ناسیونالیسم عربی را در تقابل با مصر پسا کمپ دیویدی در سر داشت و
هموارە بر لبه شکاف فعالی از تقابل با ایران قرار داشت. وضعیتی کە عملا پژواک نظم
دو قطبی در نظام بین الملل پس از جنگ دوم جهانی بود، ایران همپیمان استراتژیک
آمریکا و عراق همپیمان استراتژیک شوروی. در این دورە از یک طرف بەدلیل فعال بودن
شکاف میان اعراب و اسرائیل(بەغیر از مصر کە در کمپ دیوید با اسرائیل صلح کردەبوە)،
دورەای کە بە دورە نەسازش نەجنگ مشهور است، و از طرف دیگر شکاف میان اعراب بە دلیل
نزدیکی عراق و سوریە بە شوروی و دیگر کشورهای عربی بە آمریکا، ایران در منطقە خلیج
فارس از نفوذ و هژمونی برخوردار بود و همین امر نیز عراق را پای معاهدە الجزایر
نشاند.
اما
با سقوط حکومت پهلوی و شکلگیری نظام جدید ایدئولوژیک در ایران کە خود را امالقری
جهان اسلام و پرچمدار اسلام راستین فرض میکرد، تقابل از شکاف ناسیونالیستی بە سوی
شکاف مذهبی سوق پیدا کرد. این تقابل و این شکاف تازە فعال شدە برای دورەای عمدە
کشورهای عربی منطقە را کە هژمونی مذهب تسنن در آنها مشهود بود بەتقابل با ایران
سوق داد، بنابراین شکاف چند دهەای میان اعراب و اسرائیل جای خود را بەشکاف
شیعە-سنی و شیعە-یهودی داد. این وضعیت موجد استراتژی مهار دوجانبه
از طرف آمریکا شد، بەطوریکە با استفادە از شکاف و رقابت میان عراق و ایران، قدرت و
نفوذ هر دو در خدمت نظم منطقەای خنثی میگردید. این سیاست با الهام از « سیاست
نفوذ جرج کنان » ( ۱۹۴۶) کە برای مهار و در تقابل با شوروی سابق تدوین گردیدە بود، در دورە بیل
کلینتون برای کنترل و سد کردن نفوذ دوجانبه ایران و عراق از ١٩٩٣ تا ٢٠٠١ توسط مارتین ایندایک مسئول امور خارجی
در شورای امنیت ملی برای مهار دو کشور و ایجاد حاشیەامنیت برای اسرائیل مطرح شد.
تا
قبل از پایان جنگ هشت سالە میان ایران و عراق، اگر چە ایران و بنیادگرایی شیعه در
تلاش برای برتری نسبت بە قطب سنی بود، اما عموما کنشهای یکی از دو قطب شیعه یا
سنی توسط دیگری خنثی میگشت و بدین وسیله توازن قوا برقرار میگردید، اما با پایان جنگ
هشت سالە، سقوط صدام و هژمون شدن شیعە در عراق، بحران سوریە و حضور نظامی ایران و
روسیە درسوریە، ظهور داعش و بحران یمن، مسلح شدن حزب الله و حوثیهای یمن بە
موشکهای ایرانی و تهدید مستقیم اسرائیل و عربستان توسط حزب الله، حماس و حوثیها از
طریق شلیک موشک و حملە توسط پهپاد(بەعربستان)به نظر میرسد که توازن و بالانس قوا
در خاورمیانه به هم خوردە و ایران از نوعی
هژمونی در خدمت بحران زایی و بهم زدن نظم برخوردار شدە، اگرچە با روی کار آمدن
دونالد ترامپ، خروج آن کشور از برجام و اعمال تحریمها تازە علیه ایران بەنظر میرسید
کە امریکا از یک مجموعە برنامەهای هدفمند و مدون جهت کاستن از هژمونی و تهدیدات
منطقەای ایران پیروی میکند بە طوریکە فرض براین بود کە آمریکا درصدد شکل دادن
بەیک نظم منطقەای جدید است، اما با عمیقتر
شدن بحران و با هدف قرار گرفتن پهپاد آمریکا، توقیف نفتکش ایران در جبلالطارق و
متعاقبا توقیف نفتکش بریتانیایی در تنگه هرمز توسط ایران، چنین بەنظر میرسد کە
خاورمیانه به سمت بی نظمی بیشتر بەدلیل تساهل قطبهای جهانی ومنطقه ای پیش میرود،
اقدام ایران علیه نفتکش بریتانیایی بەنظر میرسد اگرچە تلاش برای حفظ برجام را در
معرض ترک وشکست جدی از طرف اروپائیها قرار دادە و بحث از اعمال تحریمهای لندن علیه تهران (حتی در
آیندە اروپا علیه تهران) میشود واین راە آمریکا را برای اجماع در تقابل با ایران
هموارتر خواهدکرد، اما هنوز برنامە و استراتژی مشخص و جامعی جهت کاستن از تهدیدات
منطقەای ایران شکل نگرفتە. بنابراین خاورمیانە در دورەای از بینظمی بە معنای عدم
توازن و تعادل در مناسبات میان قدرتهای منطقە بەسر میبرد. فراموش نباید کرد کەتساهل
قدرتهای جهانی، گذشت زمان و تداوم بینظمی در خاورمیانه میتواند در خدمت ایران
باشد.
منبع: https://t.me/KomarChannel/87