۱۳۹۶ آذر ۳, جمعه

گذار از ناسیونالیسم اثبات‌گرا به ناسیونالیسم کلیت‌پذیر


شاهو حسینی




مقدمه: 
اگر مدرنیته در غرب منجر به اعتلای فرد و فردیت، ظهور فرد خودمختار و سوژه، آزادیهای فردی، افسون زدایی از جهان، تکیه و تاکید بر علم، عقلانیت و عقل باوری گردید و بر بستر این مبانی فرهنگی و اجتماعی مدرنیته سیاسی به صورت ظهور دولت مدرن و در ادامه دولت مدرن دمکراتیک در کنار مفهومی مدرن از دموکراسی و حقوق شهروندی شکل گرفت. در ایران اما مدرنیته معلول هجوم نظامی خارجی و شکستهای نظامی و سیاسی بود. شکستهای نظامی ایران سنتی و غافل از پیشرفت و عقب مانده از روسیه مجهز به سلاحهای نوین در دوره قاجار برای اولین بار ایران را با ضرورت تماس و دریافت مدرنیته روبه‌رو کرد، اما مدرنیته مورد نظر ایرانیها در آن روزگار در قالب ابزار و ادوات نظامی نمود پیدا می‌کرد، بنابراین می‌توان گفت که نگاه و خوانش ایران از مدرنیته نگاهی پوزیتوسیتی و اثبات گرایانه بود، به طبع این نگاه پوزیتویستی به مدرنیته در مدرنیته سیاسی و ناسیونالیسم به عنوان جزئی از مدرنیته سیاسی نیز رسوخ کرده بود، به طوریکه ناسیونالیسم ایرانی با تاکید بر هویت قومی، زبانی و تاریخی معرف انگارهای پوزیتویستی از ناسیونالیسم بود. 

ستونهای مدرنیته: 

کانت و هگل ذهنیت و کلیت را دو ستون مدرنیته معرفی می‌کنند. منظور از ذهنیت نه نوع نگرش و طرز تفکر که به معنای خصوصیت انسان به معنای یک کنشگر خودمختار، آگاه و سوژه می‌باشد. منظور از کلیت نیز بازشناسی متقابل انسانها به مثابه ذهنیت از سوی دیگر افراد و ذهنیتهای دیگر است، در واقع این روند شامل پذیرش انسان به مثابه سوژه است و از سوی دیگر به معنای پذیرش تکثر سوژهها در قالب بازشناسی یکدیگر است. یکی از مهمترین نتایج ذهنیت و کلیت در مدرنیته سیاسی تولد و مشروعیت جامعه مدنی، ظهور حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی است. در واقع مدرنیته با جدا کردن عرصههای عمومی، اجتماعی و ذهنی از متافیزیک، مشروعیت بخش سوژگی فرد و خودمختاری انسان گردید، در حوزه سیاسی نیز مبانی مشروعیت ماورایی حکومت تبدیل به مشروعیت اجتماعی گردید. 



ناسیونالیسم ایرانی (ناسیونالیسم اثبات‌گرا): 

اثبات‌گرایی اصطلاحی فلسفی است که معتقد است، جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی می‌ماند متعلق به اندیشهٔ قطعی (positive) و تجربی علم است. مطابق این دیدگاه داده‌های برگرفته شده از «تجربه حسّی » و حواس انسانی تنها منبع همه معرفت‌های معتبر هستند. ناسیونالیسم ایران به دلیل تاکید و اهمیت دادن بر عناصر عینی همچون زبان، هویت قومی و تاریخی انسانها که از طریق حواس انسانی قابل دریافت و ارزیابی هستند، با عنوان ناسیونالیسم اثبات‌گرا شناخته می‌شود، این ناسیونالیسم به دلیل تاکید بر مشخصات بیرونی منجر به شکل‌گیری دوگانه خودی و غیر خودی شده که با استفاده از زور، هژمونی سیاسی و نظامی در صدد استحاله و از میان برداشتن دیگری و همرنگ کردن اجباری غیریتها با خود در جهت یکی کردن و یکدست کردن جامعه و از میان برداشتن کانونهای بحران بود. 

در واقع تاکید ایران بر ساختارهای ظاهری در تماس با مدرنیته که به دلیل شکستهای نظامی در جنگ با روسیه بود و برای جبران آن بجای تاکید بر مبانی معرفتی و نرم‌افزاری مدرنیته با تاکید بر سخت افزار درصدد ایجاد کارخانه توپ، تفنگ و مدرسه نوین بود، در حوزه سیاسی نیز بجای اهمیت دادن به مبانی نظری شکل‌گیری دولت مدرن با تاکید بر ساختارهای عینی همچون قانون، پارلمان، انتخابات و حزب سیاسی معرف انگارهای پوزیتویستی از مدرنیته سیاسی شد، که در ناسیونالیسم نیز خود را به صورت تاکید بر عوامل عینی و صفات خارجی فرد نشان داد.                               

  

ناسیونالیسم کلیت‌پذیر: 

ناسیونالیسم کلیت پذیر بر حق حاکمیت مردم در محدوده دولت_ملت و بر امکان تحول دمکراتیک و از میان رفتن بستر و زمینه‌های شکل‌گیری دوگانه خودی و غیرخودی و تلاشهای زورمندانه و ستمگرانه برای یکدست کردن جامعه تاکید دارد و مبتنی است، این ناسیونالیسم که امتداد کلیت در مدرنیته به صورت شناسایی و مشروعیت سوژه بودن انسان و تاکید بر آگاهی و خودمختاری فرد است که نتیجه‌اش قبول پلورالیزم و تکثر در هویتهاست در مدرنیته سیاسی به صورت ظهور دولت مدرن دمکراتیک با تاکید بر ملتی برآمده از حس یگانگی و تعلق خاطر اختیاری و آگاهانه به دور از هر گونه فشار و زرو می‌باشد. چنین انگارهای از ناسیونالیسم با پذیرش پلورالیزم هویتها در عرصه اجتماعی، زمینه و بستر مشروعیت بخشی به پلورالیزم در حوزه سیاسی را فراهم کرده و در نتیجه با به رسمیت شانختن شکافها، پیش بینی سازوکارهای دمکراتیک، ظهور شهروند و حقوق شهروندی و زمینی بودن مبانی مشروعیت راه را بر شکل‌گیری هر گونه دوگانه خودی و غیرخودی بسته و بجای سرکوب برای از میان برداشتن کانونهای بحران، با پذیرش تکثر و ایجاد زمینه و بستر برای ظهور هویت‌ها و اندیشههای گوناگون با مدیریت کانونهای بحران از آسیب‌زایی آنها کاسته و بر ثبات زایی آنها می‌افزاید. 

نتیجه‌: 
تداوم خوانش اثبات‌گرایانه از ناسیونالیسم در ایران بهغیر از عمیق‌تر کردن و بهتر کردن زمینه برای تقویت نیروی واگرایی و از بین رفتن هر گونه مجال همزیستی انسانی و آزاد در میان اقلیتهای ملی موجود در ایران راه را برای انشقاق بازتر می‌گرداند، در یک چنین محیطی به دلیل تثکر هویت‌ها و فرهنگها تاکید بر ناسیونالیسم کلیت‌پذیر و شناسایی سوژگی انسان و خودمختاری انسانها و جوامع در ارائه تصویر و تعریفی از هویت خویش، زمینه و بستر را برای تدوام همزیستی آزاد و دمکراتیک فراهم می‌نماید. 





منابع: 
وحدت، فرزین، رویارویی فکری ایران با مدرنیت، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، ققنوس، تهران، ١٣٨٢ 
ت‍وس‍ل‍ی، غ‍لام‌ع‍ب‍اس، ن‍ظری‍ه‌ه‍ای ج‍ام‍ع‍ه‌ش‍ن‍اس‍ی‌، ت‍ه‍ران: س‍ازم‍ان م‍طال‍ع‍ه و ت‍دوی‍ن ک‍ت‍ب ع‍ل‍وم ان‍س‍ان‍ی دان‍ش‍گ‍اه‍‌‌ه‍ا (س‍م‍ت)‫،
۱۳۶۹ 
سیف زاده، حسین، مدرنیته و نظریه های جدید علم سیاست، بنیاد حقوقی میزان،
۱٣٨٨


منبع مقالە: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=83283