۱۳۹۷ فروردین ۲۲, چهارشنبه

کردها و"امر سیاسی"

 

شاهو حسینی

 

 مقدمه:

امر سیاسی از جملە مفاهیم اساسی و بنیادی در سیاست نظری و عملی است کە ذیل مبحث قدرت و سیاست مورد بررسی قرار می‌گیرد، بنابراین جهت درک معنا و دریافت درکی روشن از مفهوم امر سیاسی ضروری است کە حوزەهای مفهومی قدرت سیاسی‌و سیاست معلوم و مشخص گردد،  با این اعتبار امر سیاسی از نظر لغوی عبارت است از هر موضوعی کە بە حوزە قدرت وسیاست مرتبط باشد، بەطورکلی نظریەپردازان حوزە امر سیاسی دو دستە هستند، دستەای همانند کانت‌و آرنت امر سیاسی را با عنوان فضای آزاد و آزادی مورد شناسایی قرار دادە و برخی دیگر همچون کارل اشمیت آن را با عنوان فضای قدرت و جنگ مورد شناسایی قرار می‌دهند.[1] اگرچە مفهوم امر سیاسی با نام کارل اشمیت، بزرگ نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی گرەخوردە، زیرا همو بود که برای اولین بار به آنتولوژی امر سیاسی پرداخت. نگاە اشمیت اگرچه هژمونی انکارناپذیری در حوزە اندیشەورزی در باب امر سیاسی داشت، اما این بدان معنا نیست کە پیش از کارل اشمیت دیگران هیچ تلاش و بیانی در این حوزە نداشتەاند.

 

کانت و امر سیاسی:

 

 کانت یکی از این فیلسوفان است کە معتقد بود "فهم ماهیت امر سیاسی مستلزم فهم دوگانگی ذاتی در وجود نوع انسان در مقیاس بزرگ است.از یک سو انسان ساحتی عقلانی و غیر عقلانی دارد و از یک منظر انسان موجودی اجتماعی است که در عین حال اجتماع گریز و ضد نظم و خواستار قانون گریزی و انفرادگرایی است، از سوی دیگر وجود انسان دارای سرشتی خیر و شر است و خیر و شر بخشی از نهاد و طبیعت انسان است.از این دیدگاه،ساحت عقلانی،اجتماعی و خیر انسان با ساحت غیرعقلانی،اجتماع ناپذیری و شرارت در تقابل و تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرند.امر سیاسی نتیجه منازعه تاریخی میان این دو ساحت انسانی است که در نهایت با پیروزی و حاکمیت عقل، نوع انسان به سعادت و کمالی می‌رسد که غایت طبیعت است،و این معنای کلی تاریخ است.لذا تاریخ عرصه نبرد وجدال میان این دو بعد انسان و در نهایت سروری عقل است.در اندیشه‌های فلسفی و سیاسی کانت وجود عقل و اخلاق مبتنی بر آن دایرمدار امر سیاسی است"[2]، کانت نیز با تاکید بر ماهیت و سرشت تخاصم و منازعە امر سیاسی در نهایت معتقد بود کە امر سیاسی باید منجر بە حاکمیت و سروری عقل( عقلی سوژە و مستقل) و در نهایت آرامش و آزادی انسان گردد. از نظر کانت رشد و سروری عقل سوژە و مستقل منجر به شکل‌گیری جامعەمدنی و استقرار عقلانیت می‌گردد، یعنی نظامی مبتنی بر روابط عقلانی( منطقی و منظم) و این نیز بە نوبە خود زمینە صلح پایدار را فراهم می‌کند، صلحی بە معنای صورتبندی بدیع کە منجر بە استقرار ملتها در شرایطی ایدەآل می‌گردد، صلحی کە نە نتیجەاش پایان منازعات کە ساماندهی و مدیریت منازعات است و این منجر بە استقرار یک وضعیت مدنی در جامعە می‌گردد. بەطور خلاصە کانت  امر سیاسی برای کانت عبارت است از صلح و آزادی کە در سایە عقل سوژە و مستقل(خودبنیاد) محقق گشتە و مجبر بە استقرار جامعەمدنی و عقلانیت می‌گردد.

 

 

 

کارل اشمیت و امر سیاسی:

 

اگر آنتولوژی امر سیاسی در اندیشە لیبرالیسم آزادی و مشخصا آزادی فرد است که با سیاست زدایی از مفهوم دولت در جهت یکسان سازی آن با جامعه، یکسان انگاشتن دولت با دیگر اجتماعات انسانی و با ارائە خوانشی پلورالیستی، دولت را نوع دیگری از انجمن در میان انجمنهای اجتماعی معرفی کردن و بە عبارتی بهتر بخشی از فدراسیون انجمن‌های اجتماعی مورد شناسایی قراردادن،  درصدد تحقق آزادی است، اشمیت متاثر از اندیشە ناسیونال سوسیالیسم آلمانی به عنوان اندیشەای بە شدت محافظەکارانە و ضد مدرنیستی به عنوان منتقد سرسخت لیبرالیسم و اندیشەهای مدرن ظهور کرد، او معتقد بود تا زمانی که فرد جوهر و ماهیت امر سیاسی را درک نکردە، ممکن است کە جامعە سیاسی و دولت را بە عنوان کانون جامعە سیاسی اینگونە متکثر و برابر با دیگر اجتماعات و انجمنهای اجتماعی مورد خوانش قرار دهد. بە عبارتی، برخلاف نظر لیبرالیسم کە در آن مفهوم امر سیاسی بە شیوەای پلورالیستی و بە مثابە بخشی از حوزە اجتماعی مورد شناسایی قرار می‌گیرد، اشمیت معتقد است کە قبل از هرگونە نظریەپردازیی پلورالیستی دربارە ماهیت و معنای دولت، باید دربارە معنای امر سیاسی بە تحقیق پرداختە شود، زیرا مفهوم امر سیاسی پیش فرض مفهوم دولت است.

 

اگر  در حوزە اقتصاد نکتە اساسی تمایز میان سود و زیان است، یا اگر در هنر تمایز میان زشت و زیباست، از نظر اشمیت نکتە اساسی در حوزە دولت تمایز میان دوست و دشمن است، زیرا از نظر اشمیت تمامی زندگی انسان نوعی کشمکش است، پس انسان بە شکل نمادین یک رزمندە بە شمار می‌آید و این خط تمایز میان دوست و دشمن از همین‌جا برآمدە است. بنابراین دولت در این کارزار و کشمکش نە بەعنوان بخشی از فدارسیون اجتماعی کە بەعنوان حاکمیتی کە در این شرایط اضطرار مسئول هرگونە تصمیم‌گری دربارە جنگ است، شناختە می‌شود.

 

 از نظر اشمیت دولت لیبرال از یک سو با تظاهر و فریبکاری برآمدە از  فردگرایی و در نتیجە بازوی فریبندە حقوق بشر،  از سویی دیگر  با سیاست زادیی از دولت، دولت را بە تصوری بشردوستانە از انسانیت و نظامی اقتصادی جهت دادوستد تبدیل کردە، اما در اصل و در سیمای واقعی خود، امپریالیسم برآمدە از لیبرالیسم نمی‌تواند سیمای واقعی کشمکش میان دوست و دشمن را مخفی نگهدارد و با چنگ اندازی برجهان درصدد کنترل اوضاع موافق اندیشە و آرمانهای خود است، در واقع کارل اشمیت بەشدت متاثر از فضای روانی تحقیر آمیز پس از جنگ اول جهانی وشکستهای جمهوری وایمار، بە نقطه تلاقیی تبدیل شد که در سویی هابز بە عنوان نظریەپرداز بزرگ کشمکش در وضع طبیعی و در سویی دیگر انگارە ملت و روح هگل کە درآن  هگل دولت را سایە خدا بر زمین می‌انگاشت و جنگ را خیری در جهت سلامت اخلاقی جامعە می‌پنداشت و آرزو می‌کرد کە روزی تفکر  آریایی- ژرمنی روح جهان شود تا حقیقت مطلق عملی شود. قرار دارد. هابز معتقد بود کە وضع انسان در حالت طبیعی و درغیاب دولت گرگ انسان است، هابز بر شرارت و خطرناکی ذاتی انسان در وضع طبیعی و خصومت و جنگ همه با همه تأکید کردە است و آن را مادون وضع مدنی قرار دادە، حال آنکه اشمیت «مفهوم هابزی وضع طبیعی را در جایگاهی عالی ‌می‌نشاند...»  بدین ترتیب هابز و اشمیت، به‌ترتیب، خصومت و جنگ، و دشمنی و نبرد را به منزله‌ی وضع طبیعی انسان تصدیق می‌کنند. با این تفاوت که هابز چون این وضعیت جنگ را تنها میان افراد در وضع طبیعی می‌دانسته آن را در وضع مدنی نفی می‌کند، اما اشمیت آن‌ را میان گروە‌ها قرار می‌دهد و آن را اساس زیست مدنی و سیاسی می‌شناسد. (آذرفزا، ایرج)[3] ، اشمیت معتقد است کە لیبرالیسم با پیش کشیدن صلح و آرامش در واقع در جهت زدایش امر سیاسی از جهان و جامعه بشری است، به‌نظر اشتراوس برای فهم دلیل «ایجاب» امر سیاسی از سوی اشمیت باید به خود او گوش فرا دهیم: «اگر تمایز دوست و دشمن (حتی به‌مثابه‌ی یک امکان صرف‌) از میان برود، آنچه باقی می‌ماند نه سیاست و نه دولت، بلکه جهان‌بینی خالی از سیاست، فرهنگ، تمدن، اقتصاد، اخلاق، حقوق، هنر، سرگرمی و غیره خواهد بود.» اشتراوس در این فقرە بر واژە «سرگرمی» تأکید دارد: «رقبای امر سیاسی هرچه می‌خواهند بگویند آن‌ها ممکن است در راستای نقشه‌ی خود به والاترین دغدغه‌های انسانی متوسل شوند... باید پذیرفت که جهان‌بینی، فرهنگ و غیرە لزوماً سرگرمی نیستند اما می‌توانند به سرگرمی تبدیل شوند، از طرف دیگر غیرِممکن است سیاست و دولت را همردیف «سرگرمی» قرار داد؛ سیاست و دولت تنها تضمین موجود برای ممانعت جهان از تبدیل شدن به سرگرمی است، از همین‌روی خواسته‌ی رقبای امر سیاسی نهایتاً معادل برقراری جهانی از سرگرمی، جهانی از تفرج و جهانی بدون جدیت است... جهانی کاملاً صلح‌آمیز جهانی بدون سیاست خواهد بود... (در چنین جهانی) تقابل معناداری وجود نخواهد داشت که انسان‌ها به خاطر آن ملزم به قربانی کردن زندگی‌شان... باشند». اشمیت «در تهدید امر سیاسی، تهدید جدیت زندگی بشری را مشاهدە می‌کند. تأیید امر سیاسی در نهایت چیزی غیر از امر اخلاقی نیست». خلاصه آنکه، نگرانی اشمیت در وهله‌ی نخست نگرانی از زندگی خالی از معنا و بدون جدیتی ست که نظام خنثی‌ساز و سیاست‌زدای مدرن پیش‌گرفته است و بدین‌ترتیب بشریت را از معنا تهی کردە است. اما چنانکه خود اشمیت تأکید دارد «تمایز دوست و دشمن» و نبرد حتی در عصر خنثی‌سازی‌ها و سیاست‌زدایی‌ها نیز حاضر است حتی شدیدتر. بنابراین آنچه جهان را به سرگرمی تبدیل کردە و جدیت حیات انسانی را تهدید می‌کند نفس انکار این تمایز نیست بلکه معیار درستی تشخیص دوست از دشمن است، و اینکه برای آدمی چه چیز ارزش جنگیدن و به خطر انداختن جانش را دارد! بر این اساس در این واقعیت که انسان‌ها با یکدیگر می‌ستیزند تحولی بنیادی‌ای رخ ندادە است، تغییر اساسی در این است که انسان‌ها بر سر چه چیزی می‌جنگند.( اشمیت کارل)[4]، بەطور خلاصه می‌توان گفت کە اگر امر سیاسی لیبرالیسم صلح و آزادی است، امر سیاسی اشمیت در نقطه مقابل آن جنگ و منازعە می‌باشد.

 

اگر اندیشەکارل اشمیت در جهت توجیە و مشروعیت بخشی بە نازیسم، متاثر از فضای روانی حاکم بر جامعە آلمان پس از جنگ جهانی اول در تقابل با لیبرالیسم، امر سیاسی را یعنی گروە‌بندی بشریت به دوست و دشمن و در نتیجە ضرورت جنگ می‌پنداشت، چپ لینینیستی نیز بە عنوان ایدئولوژیی رادیکال و در تقابل با تمام مظاهر اجتماعی و سیاسی غربی از کاپیتالیسم و لیبرالیسم گرفتە تا لیبرال دمکراسی، با گروە بندی بشریت بە پرولتاریا و بورژوا، معتقد بود کە مالکیت خصوصی و دولت طبقاتی بە عنوان ابزار طبقە مسلط و در راستای منافع طبقە مسلط کە همان بورژوازی است، بە ابزار استثمار طبقە کارگر بەعنوان طبقە اکثریت جامعە تبدیل شدە، بنابراین ضرورت سرنگونی دولت بە عنوان ابزار سیاسی و اعمال حاکمیت بورژوازی اساس این ایدئولوژی بود، در واقع مارکسیسم-لنینیسم اندیشەای متاثر از مارکسیسم: ضد دولتی، ضد سرمایەداری و ضد دمکراسی بود زیرا دمکراسی لیبرالی را دمکراسی بورژوازی قلمداد کردە و معتقد بود کە واقعی‌ترین شکل دمکراسی دیکتاتوری پرولتاریا می‌باشد کە حاکمیت اکثریت بر اقلیت را ممکن کردە و رهنمون جامعە می‌باشد تا تحقق کمونیسم و شکل‌گیری یک جامعە فاقد طبقە و دولت، بنابراین امر سیاسی در اندیشە مارکسیسم-لنینیسم با گروە بندی جامعە بە پرولتاریا و بورژوا، انقلاب است.

 

امر سیاسی برساختەای اجتماعی:

 

امر سیاسی هر جامعەای بە مثابە بخشی اساسی از هویت سیاسی آن جامعە بدون تردید با دیگر جوامع می‌تواند متفاوت باشد، زیرا امر سیاسی بر بسترهای زمانی و مکانی خاص هرجامعە کە علل شکل‌گیری نظامهای معنایی هستند، شکل می‌گیرد و طبیعی است کە بە تناسب تفاوت در زمان و مکان تفاوتهای معنایی نیز نمود پیدا کردە و بە محض تغییر و تحول در جوامع امر سیاسی نیز دچار تغییر و تحول می‌گردد. اما آنچکە در این میان از همە مهمتر است، تبیین امری سیاسی است در جامعە کە نماد و پژواک توان، مطالبات و ظرفیتهای یک جامعە هماهنگ با بسترهای داخلی و خارجی باشد، برای نمونە اگر انقلاب بە مثابە امری سیاسی در جهان دوقطبی پس از جنگ دوم جهانی تا پایان جنگ سرد در اواخر دهە هشتاد محرک و توجیه‌گر بسیاری از مبارزات مسلحانە و انقلابهای چپی در جهان بود، بر بستری رشد و نمو کردە کە در آن ابرقدرتی ایدئولوژیک و نظامی بەعنوان متروپل فکری و حمایتی حضور داشتە است.

 

کردها و"امر سیاسی":

 

کرد بە مثابە اقلیتی در ایران پس از شروع مدرنیته رضاشاهی، و در چارچوب واکنش بە مدرنیته رادیکال و راست‌روانە پان ایرانیستی از سویی و متاثر از خلاء ژئوپولتیکی ناشی از ضعف قدرت مرکزی در ایران و حضور ابرقدرتی لنینیستی در منطقه شروع بە ترسیم امر سیاسی خود نمود، امری کە با جمهوری کردستان در مهاباد با عنوان دولت‌ و بنیان نهادن دولتی مستقل ظهور کرد، پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ١٣٥٧ کردها دچار یک انشقاق کامل و گسست در امر سیاسی شدند، کوملە با عنوان یک گرو لنینیستی و بعدها شاخە کردستانی حزب کمونیست، انقلاب علیە بورژوازی، سرمایەداری و در راستای منافع طبقە کارگر را بە عنوان امر سیاسی خویش ترسیم نمود در حالیکە در سوی دیگر حزب دمکرات، دمکراسی را بە عنوان امر سیاسی در چارچوب ایران و یک جغرافیای خودمختار برای کردها برای خود ترسیم نمود. اکنون اما دو جریان کوملە و دمکرات هر دو آزادی و دمکراسی  را بەعنوان امر سیاسی خود در چارچوب ایرانی دمکرات و فدرال ترسیم کردەاند( در حالیکە آزادی و دمکراسی بە مثابە امر سیاسی مستلزم مبارزە معطوف و در راستای جامعە می‌باشد، اما این دو جریان هنوز مبارزە معطوف بە قدرت را کە متاثر از فرهنگ سیاسی لنینیستی است بەپیش می‌برند)، هر چند در سوی دیگر هستند گروههایی کە مخالف این امر سیاسی بودە و حتی در تقابل با آن نیز قرار گرفتە و می‌گیرند.

 

آیندە قابل پیش بینی نیست، اما بەنظر می‌رسد، کردها بهتر است با تاکید بر سرشت منازعە و بحران برآمدە از سانترالیسم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی در ایران متکثر بر آزادی و دمکراسی  بە مثابە امر سیاسی تاکید ورزند، زیرا بر بستر یک جامعە دمکراتیک هم در ساختارهای ذهنی و هم در ساختارهای عینی است کە امکان تحقق آزادی برای کردها میسر می‌گردد، بنابراین بەجای اینکە سیاست و مبارزە کردها متاثر از فرهنگ لنینیستی معطوف بە قدرت و در تقابل با قدرت باشد" زیرا امکانی برای کردها در راستای تاثیرگذاری بر قدرت و یا سرنگونی آن عملا موجود نیست"، بهتر است کە معطوف بە جامعە و در راستای تعمیق عقل دکارتی بە مثابە سوژە مستقل و عقلانیت مطالبەگر مدرن در میان فرد و جامعە باشد، تا بدینوسیلە با شکل دادن بە فرد و جامعەای آگاە زمینە تاثیرگذاری بیشتر و مطلوبتر بر قدرت سیاسی توسط جامعە فراهم گردد، زیرا کە یک جامعە از قدرتی بە مراتب بیشتر و تاثیرگذارتر از یک سو برخوردار است و از سوی دیگر تنها تحولات معطوف بە قدرتی کە در سطع اجتماع مستقل و مدنی سازماندهی شدە و حرکت کردە منجر بە آزادی و دمکراسی پایدار می‌گردد.

 

 

 

منابع:

 

 آذرفزا، ایرج: امر سیاسی و فلسفه " پژوهشی درباره‌ی ضرورت و امکان فلسفه‌ی سیاسی"، مقالە، https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage

 

 اشمیت کارل، مفهوم امر سیاسی، ترجمه‌ی یاشار جیرانی و رسول نمازی، نشر ققنوس، 1393

 

 کانت،ایمانوئل، (۱۳۸۳) رشد عقل:شرح معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی،تهران:نقش و نگار.

 

 موفە، شانتال(١٣٩١)، دربارە امر سیاسی، ترجمە منصور انصاری، تهران، رخداد نو.

 

 

زیرنویس:

 

[1] _ موفە، شانتال(١٣٩١)، دربارە امر سیاسی، ترجمە منصور انصاری، تهران، رخداد نو.

 

[2] _ کانت،ایمانوئل، (۱۳۸۳) رشد عقل:شرح معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی،تهران:نقش و نگار

 

[3] _ آذرفزا، ایرج: امر سیاسی و فلسفه " پژوهشی درباره‌ی ضرورت و امکان فلسفه‌ی سیاسی"، مقاله، https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage

[4] _ اشمیت کارل، مفهوم امر سیاسی، ترجمه‌ی یاشار جیرانی و رسول نمازی، نشر ققنوس،

1393

 

منبع مقالە: http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=85962