شاهو حسینی
مقدمه:
معرفتشناسی یا شناختشناسی Epistemology) ) در گذشته قسمتی از فلسفه بود و درحال حاضر
به علمی مستقل تبدیل شده، که ازآن بهعنوان نظریهٔ چیستی معرفت یا شناختو راههای
دستیابیو کسب شناخت یادمیشود. درمعرفت شناسی پرسش اساسی این است کهما چگونه و
با چه روشی میتوانیم شناخت پیداکنیم. اهمیت و ضرورت معرفتشناسی دراین است که
پایهیعلوم بشریاست؛ زیرا تمامعلوم قبل از این که دست به هرگونه پژوهشو تحقیقی
بزنند، ابتدا می پذیرند که واقعیتی وجود دارد و ساختار ادراک انسانی قادر به
شناخت آن است. معرفتشناسی درحوزهعلوم و فلسفه بهطورکلی دارای سه پارادیم است کهعبارتنداز:
معرفتشناسیاثباتگرا، معرفتشناسی تفسیری و معرفتشناسی هرمنوتیک.
معرفتشناسی دینی درواقع یکیاز
شاخهها و زیرمجموعههای معرفتشناسی است که بهبررسی شناختدینی و راههای شناخت
میپردازد، در واقع درمعرفتشناسی دینی، به ارزیابی و شناخت اساسیترین اصول جهان
بینی دینی و امکان شناخت فعل الهی در جهان و وحی الهی پرداخته میشود. معرفت شناسی
دینی بهطورکلی دارای دو پارادایم است که عبارتند از: معرفت نقلی و معرفت برهانی
یا عقلی.
معرفت شناسی سلفیه:
سلف از نظر معناشناسی اشاره به
معنای متنی، تفسیر ظاهری، نحوی و صوری لفظ است که در وضع مشخص، معین شده است،
معنای ظاهری و قراردادی که پایه تحلیل و برداشت های بعدی قرارگرفته.
سلفیه به مثابه اندیشه اشاره به اندیشهجمعی از اهلسنت دارد که درعملو اعتقاد خود را پیرو سلفصالح میدانند. سلف در واقع به معنی پیشگامان درستکار و عادل است و این لقب به سه گروه اطلاق میشود که عبارتند از: صحابه، تابعین و تابعین تابعین . سلفی گری دو رکن اساسی دارد: یکی بازگشت به شیوهٔ زندگی سلف صالح که سنت حجاز و به خصوص سنت اهل مدینه در ۱۴۰۰ سال پیش است، دوم مبارزه با بدعت، یعنی هر چیزی که خلاف سنت حجاز و اهل مدینه در ١٤٠٠ سال پیش باشد. پیدایش سلفیه به لحاظ تاریخی به مثابه اندیشه ریشه در قرائتهای ارتدوکسی ادیان پیشا اسلامی و از جمله یهودیت و مسیحیت دارد، سلفیه در اسلام به مدد توجیهات فقهی - کلامی و با ایجاد شبکههای خاص معنایی درصدد بازگشت به سنت سلف صلاح، اسلام راستین دوران پیامبر از طریق نفیعقل، نفیمدرنیته، صنعت و تکنولوژی می باشند. به عبارتی بهتر اسلام سلفی تفسیری ضدعقلی، ضد علم، ضد مدرنیته و ضد صنعت از اسلام است که از طریق بازگشت به سنت فقهی و کلامی احمد حنبل شکل گرفته. سلفیگری به مثابه اندیشه محصول دگرگونیهای ناشی از مناقشات فقهی و کلامی در طی قرون بوده، معرفت شناسی سلفیه ریشه در اندیشه متکلمان اشعری دارد، اشاعره در نقطه مقابل معتزله معتقد به وجوب نقلی بودندو نقلگرا، بدین معنا که مهمترین اصل معرفتشناسی سلفیه ترجیح نقل بر عقل و التزام به لوازم نقلگرایی است به مثابه روش. تقدم نقل بر عقل، اصل مهم معرفت شناختی در مکتب نقل گرایی است، درواقع معرفت شناسی سلفیه در نقطه مقابل معتزله است که معتقد به تقدم و وجوب عقلی هستند. راهکار سلفیها برای کسب شناخت و دستیابی به معرفت مراجعه مستقیم به نصوص دینی با معیار فهم سلف است.
سلفیه به مثابه اندیشه اشاره به اندیشهجمعی از اهلسنت دارد که درعملو اعتقاد خود را پیرو سلفصالح میدانند. سلف در واقع به معنی پیشگامان درستکار و عادل است و این لقب به سه گروه اطلاق میشود که عبارتند از: صحابه، تابعین و تابعین تابعین . سلفی گری دو رکن اساسی دارد: یکی بازگشت به شیوهٔ زندگی سلف صالح که سنت حجاز و به خصوص سنت اهل مدینه در ۱۴۰۰ سال پیش است، دوم مبارزه با بدعت، یعنی هر چیزی که خلاف سنت حجاز و اهل مدینه در ١٤٠٠ سال پیش باشد. پیدایش سلفیه به لحاظ تاریخی به مثابه اندیشه ریشه در قرائتهای ارتدوکسی ادیان پیشا اسلامی و از جمله یهودیت و مسیحیت دارد، سلفیه در اسلام به مدد توجیهات فقهی - کلامی و با ایجاد شبکههای خاص معنایی درصدد بازگشت به سنت سلف صلاح، اسلام راستین دوران پیامبر از طریق نفیعقل، نفیمدرنیته، صنعت و تکنولوژی می باشند. به عبارتی بهتر اسلام سلفی تفسیری ضدعقلی، ضد علم، ضد مدرنیته و ضد صنعت از اسلام است که از طریق بازگشت به سنت فقهی و کلامی احمد حنبل شکل گرفته. سلفیگری به مثابه اندیشه محصول دگرگونیهای ناشی از مناقشات فقهی و کلامی در طی قرون بوده، معرفت شناسی سلفیه ریشه در اندیشه متکلمان اشعری دارد، اشاعره در نقطه مقابل معتزله معتقد به وجوب نقلی بودندو نقلگرا، بدین معنا که مهمترین اصل معرفتشناسی سلفیه ترجیح نقل بر عقل و التزام به لوازم نقلگرایی است به مثابه روش. تقدم نقل بر عقل، اصل مهم معرفت شناختی در مکتب نقل گرایی است، درواقع معرفت شناسی سلفیه در نقطه مقابل معتزله است که معتقد به تقدم و وجوب عقلی هستند. راهکار سلفیها برای کسب شناخت و دستیابی به معرفت مراجعه مستقیم به نصوص دینی با معیار فهم سلف است.
بررسی تطبیقی معرفت شناسی فلسفی
و علمی با معرفت شناسی دینی:
در معرفت شناسی پوزیتویستی بر
اهمیت حواس در کسب معرفت و رسیدن به شناخت تاکید میشود، و معتقدند که هر شناخت و
معرفتی که ما داریم از راه تجربه حسی و از راه حواس خود گرفته ایم. بنابراین معرفت
ماهیتی بیرونی دارد. در معرفت شناسی سلفیه نیز تاکید بر حواس و ظاهر است برای
شناخت، اما برخلاف پوزیتویسم که مقصد، غایت و آنچکه که قابل شناخت است، جهان مادی
میداند، معتقدند که مقصد شناخت جهان بینی دینی و امکان شناخت فعل الهی در جهان و
وحی الهی برای هدایت و رستگاری بشر جهت رسیدن به خیر و صلاح در جهان آخرت میباشد.
در واقع معرفت شناسی دینی برخلاف معرفت شناسی پوزیتویسم که ماتریالیستی است،
ماهیتی ماوارایی و فرا مادی دارد.
معرفت شناسی تفسیری معتقد است که
شناخت و معرفت نسبت به یک پدیده وابسته به ذهنیات فرد و دیدگاههایش میباشد. به
طوریکه شناخت یک پدیده بدونشناخت زمینههای ذهنی و دیدگاهها (Context) آن ممکن نیست، برخلاف پوزیتویستها که ذهن،
دیدگاهو زمینههایذهنی را در کسب شناخت بی اعتبار میدانند، اما معرفت شناسی
تفسیری معتقد است که شناخت علمی پدیدها تنها به روش عینیو ازراه حواس قابل
دستیابی نیست، بلکه توجه به ابعادذهنی و مدد گرفتناز عقل نیز ضرورت دارد.
بنابراین معرفت ماهیتی درونی و بیرونی دارد. در حالکیه بر خلاف تفسیرگرایی، معرفت
شناسی دینی نقلگرا است و به عقل بی اعتمادو بی اعتقاد، طرفه آنکه نقلگرایی برای
اثبات اعتبار نقلگرایی و بی اعتباری عقل از استدلالات عقلی و منطقی بهره میگیرد.
معرفت شناسی هرمنوتیک معتقد است
که شناخت اساسا یک فراگرد درونی است و از طریق فهم امکانپذیر است نه از طریق دانش
بیرونی و حواس انسانها، معرفت شناسی هرمنوتیک معتقد است که آفرینشهای کنشگران با
خود معانیی حمل و شناخت تنها از طریق تجربه کردن معناهایی که کنشگران با خود حمل
میکنند میسر است، بنابراین معرفت ماهیتی دورنی دارد نه بیرونی. اما معرفت شانسی
سلفیه معتقد است که آنچکه اصل و واقعیت میباشد، ظاهر و معنای ظاهری متن مقدس است
و معتقد است جهت دریافتن معنا و مقصود متن باید به صورت ظاهری متن مراجعه کرد، در
حالیکه معرفت شناسی هرمنوتیک معتقد به معنای درونی متن است و معتقد است که برای
دریافت معنا و مقصود متن باید به درون متن توجه کرد نه به صورت ظاهری متن
نتیجهگیری:
تامل در معرفت شناسی سلفیه ما را
به این نتیجه رهنمون میسازد که سلفیه به عنوان یک اندیشه دینی معتقد به ناتوانی
انسان و عقل انسانی جهت شناخت و معرفت است و از سویدیگر با عقلزدایی و طبیعت
زدایی از پروسه شناخت به عنوان ابزار و مقصد شناخت و به دلیل اینکه ریشه در اعتقاد
مطلق به وحدت، منولوگ بودن آبشخور نظری، فراذهنی و زمینی بودن سرچشمه دستورات،
انقیاد مطلق در برابر دستورات مقدس و عدم اعتمادو اعتقاد به عقل دارد، با توسل به
ایستانگاری، ظاهر شدن به صورت نظامی تام وفراگیر از سلطه و هماهنگ سازی، محیطی
توتالیتر از نظر فکری و ارزشی ایجاد میکند و هرگونه زمینه نقد عقلانی و در نتیجه
رهایی را از میان برده و منجر به جمود در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی میگردد.
--------------------------------
۱ - هاملین، دیوید؛ تاریخ معرفت شناسی، شاپور اعتماد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ١٣٧٤
--------------------------------
۱ - هاملین، دیوید؛ تاریخ معرفت شناسی، شاپور اعتماد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ١٣٧٤
٢- مایکل
پترسون و دیگران؛عقل و اعتقاد دینی، ترجمهی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران،
طرح نو، ١٣٧٦
٣ - گولد، جولیدس؛ فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمد جواد زاهدی مازندرانی، تهران، مازیار، ١٣٧٦
۴- حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ١٣٧٢
۵- ابراهیمی دینانی، غلامحسین؛ ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، ١٣٧٦
۶- کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، امیرجلال الدین اعلم، تهران، سروش، چاپ چهارم، ١٣٨٢
۷- سارخانی، باقر؛ درآمدی بر دایرهالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، ١٣٧٠
٨-کوزر،لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ١٣٨٠
٣ - گولد، جولیدس؛ فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمد جواد زاهدی مازندرانی، تهران، مازیار، ١٣٧٦
۴- حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ١٣٧٢
۵- ابراهیمی دینانی، غلامحسین؛ ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، ١٣٧٦
۶- کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، امیرجلال الدین اعلم، تهران، سروش، چاپ چهارم، ١٣٨٢
۷- سارخانی، باقر؛ درآمدی بر دایرهالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، ١٣٧٠
٨-کوزر،لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، ١٣٨٠